licensure

/ˈlaɪsənt͡ʃər//ˈlaɪsənt͡ʃə/

معنی: اجازه، پروانه
معانی دیگر: صدور گواهینامه یا جواز (مثلا برای پزشکی)، اجازه بخصوص اجازه موعظه وخطابه

جمله های نمونه

1. Subject Analysis, Catalog Match, and Health Professions Licensure reports require a syllabus or other type of course descriptions to be submitted for all postsecondary academic subjects.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل موضوع، تطبیق کاتالوگ، و گزارش های مجوز حرفه های بهداشتی نیاز به یک برنامه درسی یا سایر انواع توضیحات دوره برای همه موضوعات دانشگاهی پس از متوسطه دارد
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل موضوع، انطباق کاتالوگ، و reports مشاغل، نیاز به یک برنامه درسی یا نوع دیگری از توضیحات دوره را دارند که باید به همه موضوعات دانشگاهی ارجاع داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Training and licensure requirements have been used to describe occupation requirements using a number of different approaches.
[ترجمه گوگل]الزامات آموزشی و مجوز برای توصیف الزامات شغلی با استفاده از تعدادی رویکرد مختلف استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]الزامات آموزش و پرورش برای توصیف نیازمندی های اشغال با استفاده از روش های مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "You've got a huge chasm between F. D. A. licensure and a clinical events trial, " said Dr. Allen J. Taylor, the chief of cardiology at Walter Reed Army Medical Center.
[ترجمه گوگل]دکتر آلن جی تیلور، رئیس قلب و عروق در مرکز پزشکی ارتش والتر رید، گفت: "شما شکاف بزرگی بین مجوز F D A و آزمایش رویدادهای بالینی دارید "
[ترجمه ترگمان]\" تو یک شکاف بزرگ بین اف د الف دکتر آلن جی تیلور، رئیس کاردیولوژی در مرکز پزشکی والتر رید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. States require that physical therapists pass a licensure exam before they can graduate.
[ترجمه گوگل]ایالت‌ها از فیزیوتراپیست‌ها می‌خواهند قبل از فارغ‌التحصیلی، یک امتحان مجوز را بگذرانند
[ترجمه ترگمان]دولت ها باید پیش از اینکه بتوانند فارغ التحصیل شوند، امتحان licensure را بگذرانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Further, the licensure of contractors serves as an instrument through which municipalities ensure that building codes are communicated and adhered to.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مجوز پیمانکاران به عنوان ابزاری عمل می کند که از طریق آن شهرداری ها از ابلاغ و رعایت قوانین ساختمانی اطمینان حاصل می کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، the پیمانکاران به عنوان ابزاری عمل می کند که در آن شهرداری ها اطمینان حاصل می کنند که کده ای ساختمان به یکدیگر مرتبط بوده و مورد توجه قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clinicians should be eligible for licensure in the Commonwealth of Pennsylvania and demonstrate excellence in clinical care.
[ترجمه گوگل]پزشکان باید واجد شرایط دریافت مجوز در مشترک المنافع پنسیلوانیا باشند و در مراقبت بالینی برتری نشان دهند
[ترجمه ترگمان]Clinicians باید واجد شرایط for در کشورهای مشترک المنافع باشد و برتری در مراقبت های بالینی را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In preparation for licensure, they study everything from nail growth and skin anatomy to equipment maintenance and business practices.
[ترجمه گوگل]در آماده سازی برای صدور مجوز، آنها همه چیز را از رشد ناخن و آناتومی پوست گرفته تا نگهداری تجهیزات و شیوه های تجاری مطالعه می کنند
[ترجمه ترگمان]در آماده سازی برای licensure، آن ها همه چیز را از رشد ناخن و آناتومی پوست گرفته تا نگهداری تجهیزات و شیوه های کسب وکار مطالعه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Part two: Evaluation and management system of licensure and certification for the headmasters in America.
[ترجمه گوگل]بخش دوم: ارزیابی و سیستم مدیریت مجوز و صدور گواهینامه برای مدیران مدرسه در آمریکا
[ترجمه ترگمان]بخش دوم: ارزیابی و سیستم مدیریت of و گواهی نامه مدیران آمریکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Occupational licensure rules could be relaxed to create opportunities for people without formal education.
[ترجمه گوگل]قوانین مجوزهای شغلی می تواند برای ایجاد فرصت هایی برای افراد بدون تحصیلات رسمی تسهیل شود
[ترجمه ترگمان]قوانین شغلی حرفه ای می تواند برای ایجاد فرصت هایی برای مردم بدون آموزش رسمی، راحت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Part three: Characteristic analysis of licensure and certification institution for headmaster in America.
[ترجمه گوگل]بخش سوم: تجزیه و تحلیل مشخصه موسسات صدور مجوز و صدور گواهینامه برای مدیر مدرسه در آمریکا
[ترجمه ترگمان]بخش سوم: تحلیل مشخصه موسسه licensure و صدور گواهی نامه برای مدیر در آمریکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some lead to certification or licensure to practice medicine, while others prepare the student for further study in a medical or public health field.
[ترجمه گوگل]برخی منجر به صدور گواهینامه یا مجوز برای طبابت می شوند، در حالی که برخی دیگر دانشجو را برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی یا بهداشت عمومی آماده می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها به صدور گواهی نامه و یا licensure برای تمرین پزشکی منجر می شوند در حالی که برخی دیگر دانش آموزان را برای تحصیل بیشتر در زمینه پزشکی یا بهداشت عمومی آماده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Neither group has anything to do with medical licensure, which is handled by state boards.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از این دو گروه با مجوزهای پزشکی که توسط هیئت های دولتی اداره می شود، ارتباطی ندارند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از این گروه ها هیچ ارتباطی با licensure های پزشکی ندارند که توسط هیات های دولتی اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, training and licensure may also apply to tasks occurring in a number of positions.
[ترجمه گوگل]با این حال، آموزش و مجوز ممکن است برای وظایفی که در تعدادی از موقعیت ها انجام می شود نیز اعمال شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، آموزش و licensure ممکن است شامل وظایفی شوند که در تعدادی از موقعیت ها اتفاق می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the interim prior to licensure of these new small molecule inhibitors, established therapy with pegylated interferon and ribavirin can be tailored.
[ترجمه گوگل]در فاصله زمانی قبل از صدور مجوز برای این مهارکننده‌های مولکول کوچک جدید، می‌توان درمان با اینترفرون پگیله و ریباویرین را تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]در این دوره قبل از licensure کردن این مولکول های کوچک مولکول کوچک، درمان established با اینترفرون و ribavirin می تواند به صورت سفارشی طراحی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجازه (اسم)
leave, authority, authorization, liberty, okay, permit, permission, fiat, clearance, license, licensure, okey

پروانه (اسم)
pass, permit, permission, paper, license, billet, butterfly, propeller, moth, governor, fan, licensure

پیشنهاد کاربران

اعطای پروانه، اعطای مجوز، اعطای جواز
گواهی فعالیت؛ جواز کسب؛ پروانه کسب
جوازدهی
مجوز

بپرس