licensed


معنی: مجاز
معانی دیگر: پرگه دار، دارای پروانه (یا جواز یا گواهینامه و غیره)

جمله های نمونه

1. licensed
پرگه دار،مجاز،دارای پروانه (یا جواز یا گواهینامه و غیره)

2. a licensed physician
پزشک مجاز،پزشک دارای جواز طبابت

3. he is not licensed to sell alcoholic drinks
او جواز فروش نوشابه های الکلی را ندارد.

4. he feels he is licensed to do as he pleases
او می پندارد که اجازه دارد هرکاری دلش بخواهد بکند.

5. under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed
براساس مقررات جدید کلیه ی تولید کنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.

6. The hotel has a licensed bar .
[ترجمه گوگل]هتل دارای بار دارای مجوز می باشد
[ترجمه ترگمان]این هتل دارای یک میله دارای مجوز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This shop is licensed to sell tobacco.
[ترجمه گوگل]این مغازه دارای مجوز فروش تنباکو می باشد
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه مجوز فروش تنباکو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vaccine has been licensed by the US Food and Drug Administration.
[ترجمه گوگل]این واکسن توسط سازمان غذا و داروی ایالات متحده مجوز گرفته است
[ترجمه ترگمان]این واکسن توسط اداره غذا و داروی آمریکا مجوز داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This vehicle is licensed to carry persons.
[ترجمه گوگل]این وسیله نقلیه دارای مجوز برای حمل افراد می باشد
[ترجمه ترگمان]این وسیله برای حمل افراد مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is licensed to fly solo.
[ترجمه گوگل]او مجوز پرواز انفرادی را دارد
[ترجمه ترگمان]پروانه دارد به تنهایی پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The restaurant is not licensed for the sale of spirits.
[ترجمه گوگل]این رستوران مجوز فروش ارواح را ندارد
[ترجمه ترگمان]این رستوران دارای مجوز فروش ارواح نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new drug has not yet been licensed in the UK.
[ترجمه گوگل]داروی جدید هنوز در بریتانیا مجوز نگرفته است
[ترجمه ترگمان]این داروی جدید هنوز در انگلستان مجوز نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. BP has been licensed to drill for oil in the area.
[ترجمه گوگل]بریتیش پترولیوم مجوز حفاری نفت در این منطقه را دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت بی پی برای حفاری نفت در این منطقه مجوز داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They have licensed the private hotel.
[ترجمه گوگل]مجوز هتل خصوصی را داده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجوز هتل خصوصی را داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is not uncommon for one licensed dealer to send a spy to work in another.
[ترجمه گوگل]غیر معمول نیست که یک فروشنده دارای مجوز، جاسوسی را برای کار در دیگری بفرستد
[ترجمه ترگمان]برای یک تاجر مجاز نیست که جاسوسی کند و در یکی دیگر کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A fully licensed bar and restaurant with magnificent sea views can ensure a relaxed atmosphere.
[ترجمه گوگل]یک بار و رستوران کاملاً دارای مجوز با چشم‌اندازهای باشکوه دریا می‌تواند فضایی آرام را تضمین کند
[ترجمه ترگمان]یک رستوران و رستوران کاملا دارای مجوز و دارای نمای دریایی با شکوه می تواند یک جو آرام را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجاز (صفت)
free, admissible, allowable, allowed, permissible, licensed, permissive, lawful, admittable, tropologic, licit, rated

انگلیسی به انگلیسی

• authorized, permitted; having a license (also licenced)
if you are licensed to do something, you have official permission from a government or other authority to do it.
if something that you own or use is licensed, you have official permission to own it or use it.
if a restaurant, hotel, or club is licensed, it is allowed to sell alcoholic drinks.
see also license.

پیشنهاد کاربران

دارای تاییده
تاییدشده
صدور مجوز
دارای مجوز، مجاز ، دارای گواهینامه
forexample:a licensed taxi operator
یک تاکسی مجوزدار

بپرس