library

/ˈlaɪˌbreri//ˈlaɪbrəri/

معنی: کتابفروشی، مجموعه کتب، کتابخانه، قرائتخانه
معانی دیگر: کتابخانه (مجموعه ی کتاب ها و یا ساختمان یا اتاق آنها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: libraries
(1) تعریف: a place where books, periodicals, films, records, and other materials are housed for access and study, and from which they may be borrowed.
مشابه: archives, athenaeum, collection, depository, stacks

(2) تعریف: a specific collection of such materials.
مشابه: annals, archives, collection

جمله های نمونه

1. library books are shelved in their own places
کتاب های کتابخانه را در محل های خودشان می گذارند.

2. a library numbering twenty thousand volumes
کتابخانه ای که بالغ بر 20 هزار کتاب است.

3. the library carefully accessions all books
کتابخانه با دقت همه ی کتاب های جدید را فهرست می کند.

4. this library houses millions of books
این کتابخانه میلیون ها کتاب دارد.

5. this library includes many rare books
این کتابخانه دارای کتاب های نادر زیاد می باشد.

6. a mobile library
کتابخانه ی سیار

7. a school library
کتابخانه ی مدرسه

8. instruction in library usage
تعلیم در استفاده از کتابخانه

9. this new library is a testimony to his career as a great statesman
این کتابخانه ی جدید یادآور دوران خدمت او به عنوان یک دولتمرد بزرگ است.

10. to classify library books according to subject
رده بندی کردن کتاب های کتابخانه بر حسب موضوع

11. he left the library with an armful of books
با یک بغل کتاب کتابخانه را ترک کرد.

12. he took his library to his large bedroom
او مجموعه ی کتاب های خود را به اتاق خواب بزرگ خود برد.

13. to shelve a library
کتابخانه ای را قفسه بندی کردن

14. for a while, the library became his haunt
چند صباحی کتابخانه ی دانشگاه پاتوق او بود.

15. processing books for the library
پردازش کتاب ها برای کتابخانه

16. the nucleus of a library
مرکز اصلی کتابخانه

17. to inaugurate a new library
کتابخانه ی جدیدی را افتتاح کردن

18. a secluded corner of the library
گوشه ی دنج کتابخانه

19. afternoons he goes to the library
بعد از ظهرها به کتابخانه می رود.

20. the periodical room in a library
اتاق مجلات در کتابخانه

21. the town boasts a new library
شهر به کتابخانه ی جدید خود می نازد.

22. together, we entered the city library
با هم وارد کتابخانه ی شهر شدیم.

23. when i am in a library i really feel i am in my element
هنگامی که در یک کتابخانه هستم مثل این است که دنیا را به من داده اند.

24. all of the books in the library have been listed
همه ی کتاب های کتابخانه فهرست شده اند.

25. one of the patrons of the library
یکی از مراجعه کنندگان کتابخانه

26. the building and equipment of the library
ساختن و افزارمند سازی کتابخانه

27. the cupola on top of the library
قبه ی (گنبدچه ی) بالای (ساختمان) کتابخانه

28. you are welcome to use my library any time you want
خواهش می کنم هر وقت خواستید از کتابخانه ی بنده استفاده فرمایید.

29. all summer he cloistered himself in the library
تمام تابستان در کتابخانه معتکف شد.

30. he donated his books to a local library
او کتاب های خود را به کتابخانه ی محل اهدا کرد.

31. information can be acquired readily in a library
در کتابخانه به آسانی می توان اطلاعات به دست آورد.

32. to subordinate the aesthetic aspects of a library to its utilitarian aspects
جنبه های زیباشناسی کتابخانه را نسبت به جنبه های عملی آن در درجه ی دوم اهمیت قرار دادن

33. a catalog of all the books in this library
فهرست تمام کتاب های این کتابخانه

34. we spent the afternoon mousing in the old library
بعد از ظهر را صرف کاوش در آن کتابخانه ی قدیمی کردیم.

35. for years his only hermitage was a corner of the library
سال ها یگانه خلوتگاه او گوشه ی کتابخانه بود.

36. i am going to check the book out of the library
خیال دارم کتاب را از کتابخانه قرض کنم.

مترادف ها

کتابفروشی (اسم)
bookstore, library

مجموعه کتب (اسم)
canon, library

کتابخانه (اسم)
library

قرائتخانه (اسم)
library

تخصصی

[کامپیوتر] مجموعه برنامه ها، برنامه دان، کتابخانه . - کتابخانه - مجموعه ای از فایلها،برنامه های کامپیوتری ،یا زیر روالها .کتابخانه ی بار کننده (loader library ) ،فایلی است که از زیر روالهای گوناگونی تشکیل شده و می تواند به یک برنامه ی زبان ماشین متصل شود .
[برق و الکترونیک] کتابخانه مجموعه ای از بلوکهای ساختاری متداول نظیر دریچه های NOR و NAND یا فلیپ فلاپها که برای دستیابی و کار راحت با برنامه های گرافیکی رایانه ای گروه بندی شده اند .

انگلیسی به انگلیسی

• place where one can borrow books; collection of programs and commands used to build a program from source code in a programming language (computers)
a library is a building where books and newspapers are kept for people to read. you can borrow books and sometimes records from libraries for a limited period of time.
a library is also a private collection of books or records.

پیشنهاد کاربران

کتابخانه
مثال: She spent hours in the library studying for her exams.
او ساعت ها در کتابخانه برای امتحاناتش مطالعه کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
کتابخانه
She spends a lot of time in the library studying.
او بسیاری از وقت خود را در کتابخانه برای مطالعه می گذراند.
شاید به معنی بانک اطلاعاتی هم باشه.
موزه
1 ) کتابخانه / ماتیکان کده ( ماتیکانکده ) - ماتیکان=کتاب؛
2 ) مجموعه / گنجینه / گِردایه / گزیده/. . .
شاید بشه یه جورایی آرشیو معنا کرد، مثلا در مورد Asset Library
Library card
My school has a small/ big , library
Library has a lot of books
ببخشید میشه کتابخانه رو به مدل انگیلیسی
به فارسی بنویسید
کتاب خانه
کتاب فروشی اشتباس book storeمیشه کتاب فروشی
به مجموعه توابع ( زیر برنامه ) در مهندسی نرم افزار که تحت یک فایل و مجموعه در اکثر زبان های برنامه نویسی استفاده می شود Libray یا کتابخانه توابع می گویند. مانند فایلهای DLL در ویندوز ( Dynamic Link Library )
مجموعه کتب
Library = کتابفروشی، مجموعه کتب، کتابخانه، قرائتخانه
ولی بیشتر معنی library کتاب خانه میشود
Libraryبه Englishمیشه کتاب خانه خود معنی کتاب خانه هم میشه مکان یا محلی برای مطالعه.
Library is a shelf that people used that to
📚maintenancee the books
( ژنتیک ) : به مجموعه قطعات تکه تکه شده DNA که برای تعیین توالی یا سایر مطالعات از رشته DNA اصلی تهیه شده است گفته می شود.
کتابخانه
محل خوندن کتاب خریدن کتاب
کتابخانه 🕞🕞
Roya and Mahsa are leaving the library
رویا و مهسا در حال ترک کردن کتابخانه هستند
کتابخانه
گنجینه

مجموعه
برای مثال Elements Library که تو خیلی از نرم افزارهای مهندسی استفاده میشه به معنای مجموعه‎ی عناصر است.
کتابخانه
کتابخانه - کتابفروشی
book shop کتاب فروشی
فقط مربوط به کتاب نمیشه
یه جورایی معنیِ کلکسیون هم میده.
مثلا کلکسیون ِ شراب ( پول )
محلی برای خرید کتاب
خواندن کتاب
کتابخانه
مکتبه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس