• : تعریف: a person trained to work in a library, or who maintains a particular collection of books.
جمله های نمونه
1. She worked as a librarian before switching to journalism.
[ترجمه گوگل]او قبل از روی آوردن به روزنامه نگاری به عنوان کتابدار کار می کرد [ترجمه ترگمان]او قبل از تبدیل به خبرنگاری به عنوان کتابدار کار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The librarian entered a new book in the catalogue.
[ترجمه گوگل]کتابدار کتاب جدیدی را وارد فهرست کرد [ترجمه ترگمان]کتابدار کتاب جدیدی را در کاتالوگ وارد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The librarian returned with the book I wanted.
[ترجمه گوگل]کتابدار با کتابی که می خواستم برگشت [ترجمه ترگمان]کتابدار با کتابی که من می خواستم برگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His father is the librarian of our school library.
[ترجمه گوگل]پدرش کتابدار کتابخانه مدرسه ماست [ترجمه ترگمان]پدرش کتابدار کتابخانه مدرسه ماست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The old librarian illuminated some old books and manuscripts.
[ترجمه گوگل]کتابدار قدیمی چند کتاب و نسخه خطی قدیمی را نورپردازی کرد [ترجمه ترگمان]کتابدار قدیمی چند کتاب قدیمی و نسخه های خطی را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He deposited his returned books with the librarian.
[ترجمه گوگل]کتابهای برگشتی خود را نزد کتابدار سپرده بود [ترجمه ترگمان]کتاب ها را به کتابدار کتابخانه بازگرداند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The librarian slapped a fine on him for returning the books late.
[ترجمه گوگل]کتابدار به خاطر دیر بازگرداندن کتابها، او را جریمه کرد [ترجمه ترگمان]کتابدار چند ضربه به او زد تا کتاب ها را دیر برگرداند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. With a nervous swallow he bearded the formidable-looking librarian behind the desk.
[ترجمه گوگل]با پرستویی عصبی، ریشهایش را به کتابدار خشن پشت میز گذاشت [ترجمه ترگمان]کتابدار قوی هیکلی را که پشت میز نشسته بود، با ناراحتی قورت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The librarian will explain how to use the catalogue system.
[ترجمه گوگل]کتابدار نحوه استفاده از سیستم فهرست را توضیح خواهد داد [ترجمه ترگمان]کتابدار توضیح می دهد که چگونه از سیستم فهرست استفاده کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The librarian replaced the books correctly on the shelves.
[ترجمه اکبر رف] کتابدار کتاب ها را به دورستی جایگزین کرد
|
[ترجمه گوگل]کتابدار کتابهای قفسهها را به درستی تعویض کرد [ترجمه ترگمان]کتابدار کتاب را به درستی روی قفسه ها گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. From being a librarian she is now an MP.
[ترجمه گوگل]از زمانی که کتابدار بود، اکنون نماینده مجلس است [ترجمه ترگمان]او از یک کتابدار بودن هم اکنون یک نماینده پارلمان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That new librarian is an odd specimen, isn't he?
[ترجمه گوگل]آن کتابدار جدید نمونه عجیبی است، اینطور نیست؟ [ترجمه ترگمان]این کتابدار جدید آدم عجیبی است، نه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The chief librarian is responsible for an operation that is made up of the Main Library and 26 neighborhood branches.
[ترجمه گوگل]کتابدار ارشد مسئول عملیاتی است که از کتابخانه اصلی و 26 شعبه محله تشکیل شده است [ترجمه ترگمان]کتابدار ارشد مسیول عملیاتی است که از کتابخانه اصلی و ۲۶ شعبه محله تشکیل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Then the Minneapolis librarian cut her wrists, but chose against death and summoned help.
[ترجمه گوگل]سپس کتابدار مینیاپولیس مچ دست او را برید، اما مرگ را انتخاب کرد و کمک خواست [ترجمه ترگمان]سپس کتابدار Minneapolis مچ های خود را برید، اما علیه مرگ انتخاب کرد و کمک فرا خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کتاب دار (اسم)
curator, bookmaker, booker, librarian
تخصصی
[حسابداری] بایگان،مسئول نگهداری فایلها و برنامه های کامپیوتری [کامپیوتر] کتابدار، بایگان .
انگلیسی به انگلیسی
• person who is trained to work in a library; person who manages a library a librarian is a person who is in charge of a library or who has been trained to do responsible work in a library.
پیشنهاد کاربران
از لحاظ نگارشی "کتابدار " درست است نه کتاب دار
librarian ( n ) ( laɪˈbrɛriən ) =a person who is in charge of or works in a library, librarianship ( n ) ( laɪˈbrɛriənˌʃɪp ) e. g. a degree in librarianship.