liberalist


عضو حزب آزادی خواه

جمله های نمونه

1. In the political movement, the inner contradiction of liberalist theory was gradually exposed, and inevitably broke up.
[ترجمه گوگل]در جنبش سیاسی، تضاد درونی نظریه لیبرالیستی به تدریج آشکار شد و ناگزیر از هم پاشید
[ترجمه ترگمان]در جنبش سیاسی، تناقض درونی نظریه liberalist بتدریج آشکار شد، و به طور اجتناب ناپذیری منحل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Title: Another Failure of the Neo- Liberalist Economic Policy?
[ترجمه گوگل]عنوان: شکست دیگری در سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی؟
[ترجمه ترگمان]عنوان: شکست دیگر سیاست های اقتصادی Neo جدید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Liberalist constitutional democrats in the history of Western ideology took the two as absolutely antagonistic, and thus found themselves lost in a thinking pattern of binary opposition.
[ترجمه گوگل]دموکرات‌های مشروطه‌خواه لیبرالیست در تاریخ ایدئولوژی غربی این دو را کاملاً متضاد می‌دانستند، و بنابراین خود را در یک الگوی تفکر مخالف دوتایی گم کردند
[ترجمه ترگمان]Liberalist دموکرات در تاریخ ایدئولوژی غربی این دو را به عنوان \"کاملا مخالف\" در نظر گرفتند و در نتیجه خود را در الگوی تفکر اپوزیسیون دوگانه گم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The composition of gender movement is liberalist intellectuals, and their main concern is on the gender equality of law (ex the inheritance of wealth)and political opportunities.
[ترجمه گوگل]ترکیب جنبش جنسیتی را روشنفکران لیبرال تشکیل می دهند و دغدغه اصلی آنها برابری جنسیتی قانون (مثلاً میراث ثروت) و فرصت های سیاسی است
[ترجمه ترگمان]ترکیب جنبش جنسیتی liberalist روشنفکران است و دغدغه اصلی آن ها برابری جنسیتی قانون (وراثت ثروت)و فرصت های سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I may be close to a liberalist and a cultural feminist.
[ترجمه گوگل]من ممکن است به یک لیبرالیست و یک فمینیست فرهنگی نزدیک باشم
[ترجمه ترگمان]ممکن است به یک liberalist و یک فمینیست فرهنگی نزدیک شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. President Hoover took traditional Liberalist measures in an effort to prevent the crisis, which was not only in vain, but also deepen it.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت هوور اقدامات سنتی لیبرالیستی را در تلاش برای جلوگیری از بحران انجام داد که نه تنها بیهوده بود، بلکه باعث تعمیق آن نیز شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هوور اقدامات Liberalist سنتی را در تلاش برای جلوگیری از بحران انجام داد، که نه تنها بی فایده، بلکه آن را عمیق تر می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I be close to a liberalist and a cultural feminist.
[ترجمه گوگل]من به یک لیبرالیست و یک فمینیست فرهنگی نزدیک هستم
[ترجمه ترگمان]من به یک liberalist و یک فمینیست فرهنگی نزدیک هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although Karl Popper really described himself as a liberalist, these factors made people naturally infer that he would hold rightist stance in politics.
[ترجمه گوگل]اگرچه کارل پوپر واقعاً خود را یک لیبرالیست توصیف کرد، اما این عوامل باعث شد مردم به طور طبیعی استنباط کنند که او در سیاست موضع راست گرایانه ای خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگرچه کارل Popper واقعا خود را به عنوان یک liberalist توصیف کرد، این عوامل باعث شد مردم به طور طبیعی استنباط کنند که موضع جناح راست را در سیاست حفظ خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The break out of the financial crisis in Russia in 1998 announced the complete failure of the Russian liberalist.
[ترجمه گوگل]خروج از بحران مالی در روسیه در سال 1998 از شکست کامل لیبرالیست روسی خبر داد
[ترجمه ترگمان]شکست در بحران مالی در روسیه در سال ۱۹۹۸ اعلام کرد که شکست کامل of روسی به پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Research on this issue will provide references for our investigation to the spiritual history of these bourgeois liberalist intellectuals.
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد این موضوع ارجاعاتی را برای بررسی ما به تاریخ معنوی این روشنفکران لیبرالیست بورژوا ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد این موضوع، منابع را برای تحقیقات ما در زمینه تاریخ معنوی این نخبگان روشنفکر، فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the strategies of the United States, Japan and Russiatowards ASEAN are defined by either realist or liberalist models.
[ترجمه گوگل]با این حال، استراتژی های ایالات متحده، ژاپن و روسیه در قبال آسه آن با مدل های رئالیستی یا لیبرالیستی تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، راهبردهای آمریکا، ژاپن و Russiatowards آسه آن توسط مدل های realist یا liberalist تعریف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Third, Mr. ZHOU adhered to freedom and toleration firmly, for he was a liberalist, at the same time, sublating the theory of Nietzsche.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، آقای ZHOU قاطعانه به آزادی و مدارا پایبند بود، زیرا او یک لیبرالیست بود و در عین حال تئوری نیچه را زیر سوال می برد
[ترجمه ترگمان]سوم، آقای ZHOU به آزادی و رواداری مذهبی پایبند بود، زیرا در عین حال، liberalist، نظریه نیچه را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Political reform provides the bases for raising the level of the people's power, wisdom and mores, and constitutes an effective approach to develop liberalist economy.
[ترجمه گوگل]اصلاحات سیاسی زمینه های ارتقای سطح قدرت، خرد و آداب مردم را فراهم می کند و رویکردی مؤثر برای توسعه اقتصاد لیبرالیستی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]اصلاحات سیاسی پایگاهی برای افزایش سطح قدرت، حکمت و آداب و رسوم مردم فراهم می کند و رویکردی موثر برای توسعه اقتصاد liberalist را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aim at this question, there have appeared diversified schools of jurisprudence which are assumed to be based on liberalist tradition, and are striving to offer countermeasures.
[ترجمه گوگل]با هدف این پرسش، مکاتب فقهی متنوعی پدیدار شده اند که بر اساس سنت لیبرالیستی فرض می شوند و در تلاش برای ارائه اقدامات متقابل هستند
[ترجمه ترگمان]هدف از این سوال، به نظر می رسد که مکاتب گوناگونی از فقه به وجود آمده اند که براساس سنت liberalist بنا شده اند و می کوشند تا countermeasures را ارائه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who supports liberalism, one who holds liberal and progressive views

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: آزادیخواه

⚫ نگارش به خط لاتین: Āzādyxwāh

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

بپرس