libel

/ˈlaɪbl̩//ˈlaɪbl̩/

معنی: توهین، تهمت، افترا، هجو، متهم کردن، افترا زدن
معانی دیگر: (حقوق) افترا، شاخچه، بهتان، پیغاره، چفته، (قانون دریا نوردی سابق - قانون کلیسایی) شکایت نامه ی رسمی، عرضحال، عرضحال دادن 5 - چفته زدن، تهمت زدن، شاخچه بندی کردن، زشت نمایی، هجویه، توهین نامه، چفته نامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in law, written or printed matter that is false, damages a person's reputation or material well-being, and arises from malice or extreme negligence. (See slander.)
مترادف: calumny, defamation, denigration
مشابه: malediction, slander, smear, yellow journalism

- The governor claimed that the statement made about him in the newspaper was libel.
[ترجمه گوگل] فرماندار مدعی شد که اظهاراتی که در این روزنامه درباره او شده افترا بوده است
[ترجمه ترگمان] فرماندار مدعی شد که بیانیه در مورد او در این روزنامه تهمت و افترا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, the crime of publishing such matter.
مترادف: calumny, defamation

(3) تعریف: any material that maliciously or falsely defames a person.
مترادف: calumny
مشابه: aspersion, invective, lie, scandal, slander, smear, untruth
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: libels, libeling, libeled
(1) تعریف: in law, to make or publish libelous material about (someone).
مترادف: calumniate, defame, malign, smear
مشابه: slander, traduce

(2) تعریف: to defame maliciously or harmfully.
مترادف: badmouth, defame, denigrate, malign, slander, traduce
مشابه: asperse, besmirch, bespatter, blacken, defile, misrepresent, smear, smirch, sully, vilify

جمله های نمونه

1. libel action
اقدام قانونی در مقابل هتک حرمت یا افترا

2. libel is punishable by law
افترا قانونا قابل کیفر است.

3. he accused the newspaper of libel
او روزنامه را متهم به افترا کرد.

4. that article contained some underhanded libel
آن مقاله حاوی تهمت های ناجوانمردانه ای بود.

5. The greater the truth, the greater the libel.
[ترجمه N] هرچه حقیقت بزرگتر باشد، تهمت بزرگتر است
|
[ترجمه گوگل]هر چه حقیقت بزرگتر باشد، افترا بزرگتر است
[ترجمه ترگمان]حقیقت بزرگ تر، the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Libel plaintiffs are virtually obliged to go into the witness box.
[ترجمه گوگل]شاکیان افترا عملاً موظف هستند به جعبه شاهد بروند
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع باید در جایگاه شهود شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The libel claim followed an article which insinuated that the President was lying.
[ترجمه گوگل]ادعای افترا به دنبال مقاله ای بود که القا می کرد رئیس جمهور دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان]ادعای افترا در پی مقاله ای بود که به نظر می رسید رئیس جمهور دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paper got clobbered for libel.
[ترجمه گوگل]این روزنامه به دلیل افترا مورد کلاهبرداری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها راجع به تهمت تهمت می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Warren sued him for libel over the remarks.
[ترجمه گوگل]وارن به خاطر این اظهارات از او به خاطر افترا شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]وارن برای افترا زدن به اظهارات خود از او شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her main/primary purpose in suing the newspaper for libel was to clear her name.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی/اصلی او از شکایت از روزنامه برای افترا پاک کردن نامش بود
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی و اصلی او در زمینه شکایت از روزنامه برای افترا زدن نام او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Canadian libel law is based on English common law.
[ترجمه گوگل]قانون افترا در کانادا بر اساس قانون عرفی انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]قانون افترا کانادا براساس قانون مشترک انگلستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The jury awarded libel damages of £100,000.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه 100000 پوند غرامت برای افترا صادر کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به مبلغ ۱۰۰،۰۰۰ پوند غرامت پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has issued a writ for libel against the radio star Michael Clery.
[ترجمه گوگل]او حکم افترا علیه ستاره رادیویی مایکل کلری صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای افترا زدن به ستاره رادیویی \"مایکل Clery\" یک حکم صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is unlikely that libel laws will be invoked.
[ترجمه گوگل]بعید است که قوانین افترا مورد استناد قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که قوانین تهمت مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توهین (اسم)
abuse, contumely, insult, offense, libel, disparagement, flout, vituperation, insolence, aspersion

تهمت (اسم)
abuse, libel, accusation, scandal, defamation, accusal, delation, slur, smear word

افترا (اسم)
libel, defamation, accusal, detraction, obloquy, mud

هجو (اسم)
libel, lampoon

متهم کردن (فعل)
libel, accuse, incriminate, indict, denounce, impute, criminate, impeach, inculpate, delate

افترا زدن (فعل)
libel, blemish, calumniate

تخصصی

[حقوق] تهمت زدن، افترا زدن، توهین، بهتان

انگلیسی به انگلیسی

• published material which slanders or maliciously defames (law); publishing of slanderous material (law); material which intentionally slanders or maliciously defames
slander, defame, malign, insult, make false and malicious accusations against; publish a libel against (law)
libel is something in writing which wrongly accuses someone of something, and which is therefore against the law.
to libel someone means to write or print something in a book or newspaper which wrongly damages that person's reputation and is therefore against the law.

پیشنهاد کاربران

نوشتۀ افتراآمیز
انتشار گمراه کنندۀ ( نوشتار، عکس ها، نشانه ها ) که به اعتبار یک شخص آسیب می زند
a written, printed or pictorial statement that damages a person by defaming his character or reputation, damaging him in his occupation, or exposing him to public ridicule.
1. هجو. هجویه 2. هتک حرمت. آبروریزی 3. ( حقوقی ) افترا 4. مایه ی آبروریزی. مایه سرشکستگی 5. هجویه منتشر کردن 6. هتک حرمت کردن. افترا زدن
مثال:
a libel award
یک رای و حکم مایه ی سرشکستگی
نشر اکاذیب؛ دروغ بستن؛ نسبت ناروا؛ دروغ زنی؛ ایجاد بد نامی؛ انگ زنی؛ شاخچه بستن؛ پاپوش؛ چفته؛ اَغرامه
Example 1: 👇
She sued them for libel over the remarks.
او از آنها به دلیل نشر اکاذیب در اظهارات شکایت کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 2: 👇
He was found guilty of a libel on a Liverpool inspector of taxes.
او به اتهام نسبت ناروا به بازرس مالیات لیورپول مجرم شناخته شد.
Example 3: 👇
SANDY: Uncle Willie, do you know anything about the laws of libel?
UNCLE WILLIE: Certainly, I know about the laws of libel. I know all about them. In 1916, I, Willie Q. Tracy successfully defended the Post [a newspaper, Washington Post], and George Lorimer personally, against one of the cleverest, one of the subtlest.
* The Philadelphia Story - by Philip Barry
سندی: عمو ویلی، آیا چیزی در مورد قوانین نشر اکاذیب می دانید؟
عمو ویلی: البته که از قوانین دروغ بستن به دیگران اطلاع دارم. من همه چیز را در مورد آنها می دانم. در سال ۱۹۱۶، من، ویلی کیو تریسی با موفقیت از پست [روزنامه ای مثل واشنگتن پست] و شخص جورج لوریمر در برابر یکی از باهوش ترین، یکی از ظریف ترین ها دفاع کردم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #داستان فیلادلفیا، # اثر فیلیپ بری

libel
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : libel
✅️ اسم ( noun ) : libel
✅️ صفت ( adjective ) : libelous ( libellous )
✅️ قید ( adverb ) : _
در حقوق: نوع مکتوب افترا
هتک حرمت، آبرو ریزی، حرمت شکنی، آبروبری
تهمت، افترا
تهمت زدن، افترا زدن

نوشتن مطالبی نادرست و غلط و انتشار آنها در مورد یک شخص طوریکه شهرت و اعتبار شخص رو زیر سوال ببره
damaging someone s reputation by writing lies about them
آسیب به شهرت دیگران با انتشار دروغ

بپرس