liar

/ˈlaɪər//ˈlaɪə/

معنی: کذاب
معانی دیگر: دروغگو، کاذب، ناراستگو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who speaks lies instead of truth.
مترادف: prevaricator
مشابه: dissembler, fabulist, falsifier, fibber, pretender, slanderer, storyteller

- Some things he had told her simply didn't ring true, and she suspected him of being a liar.
[ترجمه جمشيد] بعضی از چیزهایی که او گفته بود براحتی بنظر صحیح نمیآمد، و زن او را متهم به دروغگویی کرد.
|
[ترجمه گوگل] برخی از چیزهایی که او به او گفته بود به سادگی درست نبود و او به دروغگو بودن او مشکوک بود
[ترجمه ترگمان] بعضی از چیزهایی که او به او گفته بود حقیقت نداشت و او به او مظنون بود که دروغ گو باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a barefaced liar
دروغگوی بی شرم

2. a chronic liar
کسی که عادتا دروغ می گوید،سابقه دار

3. a compulsive liar
دروغگوی همیشگی،کذاب

4. a consummate liar
دروغگوی ماهر

5. a downright liar
یک دروغگوی تمام عیار

6. a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی

7. a pathological liar
بیمار دچار مرض دروغگویی

8. a plausible liar
دروغگوی ماهر

9. a precious liar
دروغگوی قهار

10. an ingrained liar
دروغگوی اصلاح ناپذیر

11. he had the temerity to call me a liar
با پر رویی مرا دروغگو خواند.

12. She's an accomplished liar?they believed every word she said.
[ترجمه Parsa] او یک دروغگوی ماهر است؟تمام حرف هایی را که می گفت باور می کردند.
|
[ترجمه گوگل]او یک دروغگوی ماهر است؟
[ترجمه ترگمان]او یک دروغگوی تمام عیار است؟ هر کلمه را که می گفت باور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I couldn't persuade him that she was a liar.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم او را متقاعد کنم که او دروغگو است
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم او را متقاعد کنم که او یک دروغگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's a consummate athlete/gentleman/liar.
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار/آقا/دروغگو تمام عیار است
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار کامل \/ gentleman \/ دروغگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The man is a crook and a liar.
[ترجمه Parsa] او مرد کلاهبردار و دروغگویی است.
|
[ترجمه گوگل]مرد کلاهبردار و دروغگو است
[ترجمه ترگمان] اون مرد کلاه بردار و دروغگو - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He labeled the boastful man a liar.
[ترجمه گوگل]او به مرد لاف زن برچسب دروغگو زد
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She refused to tolerate being called a liar.
[ترجمه گوگل]او قبول نکرد که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد تحمل کند که او را دروغگو خطاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was a liar and a cheat.
[ترجمه گوگل]او دروغگو و متقلب بود
[ترجمه ترگمان] اون یه دروغگو و خیانت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کذاب (اسم)
liar

انگلیسی به انگلیسی

• one who does not tell the truth, one who tells lies, dishonest person
a liar is someone who tells lies.

پیشنهاد کاربران

فرد دروغگو
. E. g
I'm not calling you a liar - I'm just suggesting that you misunderstood the facts of the situation
Some one who tells lies
=prevaricat
Everybody know that she is a liar
دروغ گو

بپرس