liable

/ˈlaɪəbl̩//ˈlaɪəbl̩/

معنی: متمایل، مسئول، قابل پرداخت
معانی دیگر: (قانونا) مسئول، ملزم، متعهد، پاسخگو، پایندان، گردن گیر، وادار، مشمول (قانون یا جریمه و غیره)، مستعد، شوا، دارای احتمال، در معرض، محتمل، آماده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: held responsible by law.
مترادف: responsible
متضاد: unaccountable
مشابه: accountable, amenable, answerable, at fault, chargeable

- You will be liable for any damage to the car.
[ترجمه پویا شفیعی] شما مسئول هر گونه خسارت وارده به خودرو خواهید بود.
|
[ترجمه گوگل] شما مسئول هر گونه خسارت به خودرو خواهید بود
[ترجمه ترگمان] شما برای خسارتی که به ماشین حمل می کنید، ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: open or subject as to a risk; susceptible.
مترادف: subject, susceptible, vulnerable
متضاد: invulnerable, unsusceptible
مشابه: accessible, open

- Any human is liable to error.
[ترجمه ممد] انسان ممکن الخطاست.
|
[ترجمه گوگل] هر انسانی در معرض خطا است
[ترجمه ترگمان] هر انسانی ممکن است اشتباه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: likely to happen, do, or be.
مترادف: apt, likely
متضاد: unlikely
مشابه: inclined, probable, prone

- The river is liable to overflow with all this recent rain.
[ترجمه گوگل] رودخانه با این همه باران اخیر ممکن است طغیان کند
[ترجمه ترگمان] رودخانه ممکن است با تمام این باران اخیر طغیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. liable to a heart attack
مستعد حمله ی قلبی

2. liable to a heavy fine
مشمول جریمه ی سنگین

3. liable to be hurt
در معرض صدمه دیدن

4. liable to the death penalty
مشمول مجازات اعدام

5. liable to the driving laws of this state
مشمول قوانین رانندگی این کشور

6. liable to military service
مشمول نظام وظیفه

7. liable to prosecution
قابل تعقیب قانونی،پیگرد پذیر

8. these prices are liable to fluctuate
این قیمت ها محتملا نوسان خواهد کرد.

9. these words are liable to cause hard feelings
این حرف ها ممکن است موجب رنجش بشود.

10. the driver may be liable for anything that happens to the passengers
مسئولیت هر اتفاقی که برای مسافران پیش بیاید ممکن است به گردن راننده بیافتد.

11. he claimed that he was not liable for his wife's debts
او ادعا کرد که پاسخگوی بدهی های زنش نیست.

12. Failure to provide insurance rendered him liable to prosecution.
[ترجمه گوگل]عدم ارائه بیمه باعث شد که وی تحت پیگرد قانونی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]قصور در تامین بیمه، او را مسئول پی گرد قانونی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This area is liable to flooding.
[ترجمه گوگل]این منطقه در معرض سیل است
[ترجمه ترگمان]این منطقه در معرض سیل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They could be found liable for the entire amount.
[ترجمه گوگل]می توان آنها را مسئول کل مبلغ دانست
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است مسیول کل مقدار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are all liable to make mistakes when we're tired.
[ترجمه گوگل]همه ما وقتی خسته هستیم ممکن است اشتباه کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر خسته شده ایم، همه ما ممکن است اشتباه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Advertisers pretending to be private individuals will be liable to prosecution.
[ترجمه گوگل]آگهی دهندگانی که وانمود می کنند افراد خصوصی هستند، قابل پیگرد قانونی خواهند بود
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کنندگان وانمود می کنند که افراد خصوصی در معرض پی گرد قانونی قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The bridge is liable to collapse at any moment.
[ترجمه گوگل]پل هر لحظه ممکن است فرو بریزد
[ترجمه ترگمان]این پل در هر لحظه متلاشی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمایل (صفت)
apt, disposed, amenable, avid, bowed, inclined, prone, liable, fain, predisposed, tendencious, tendentious

مسئول (صفت)
answerable, liable, undertaking

قابل پرداخت (صفت)
due, liable, solvable, solvent, payable, exigible

تخصصی

[حقوق] متعهد، مسؤول، مشمول

انگلیسی به انگلیسی

• under legal obligation; responsible; likely, prone; susceptible, subject to
something that is liable to happen is very likely to happen.
if people or things are liable to something, they are likely to experience it; a formal use.
if you are liable for a debt or accident, you are legally responsible for it.
if you are liable for punishment by the authorities, you may be punished for something you have done.

پیشنهاد کاربران

متعهد از نظر قانونی
۱. مسئول. متعهد ۲. مشمولِ ۳. مستعدِ ۴. در معرض ِ ۵. محتمل
مثال:
Though you are not liable if he does not purify himself.
هر چند اگر او خودش را تزکیه نکند تو مسئول نیستی.
�وَمَا عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی�
مسئول
محتمل
مستعد
دوستان reliable ینی قابل اطمینان، قابل اعتماد
با این کلمه اشتباه نگیرید
Liable to : ینی مستعد چیزی، احتمال و امکان چیزی رو داشتن
This bridge is liable to collapse at any moment. این پل هر لحظه ممکنه فرو بریزه
...
[مشاهده متن کامل]

Liable for: مسئول چیزی بودن
You will be liable for any damage caused
تو مسئول هر خسارتی که ایجاد میشه خواهی شد

If people or things are liable to something unpleasant, they are likely to experience it or do it.
اگه با حرف اضافه to باشه ینی مستعد چیزی
اگه با for باشه ینی مسئول چیزی
[adj]
مسئول، پاسخگو ( بار منفی داره )
Neither the NUS Training Corporation nor any affiliated company, director or employee shall be 💥liable💥 for any loss or damage arising from the use of any information contained herein or for any conflict with federal, state, or local law or regulation
...
[مشاهده متن کامل]

شدنی، امکان اتفاق
من نمی فهمم "قابل اتکا" و "قابل اطمینان" رو دوستان از کجا آوردن؟ و چرا تعداد زیادی لایک کردن؟ در هیچ دیکشنری همچین معادلی ذکر نشده
این واژه دوتا معنی داره:
1 - مسئول
. The law holds parents liable if a child does not attend school
قانون والدین را در صورت عدم حضور کودک در مدرسه "مسئول" دانسته است.
. If we lose the case we may be liable for the costs of the whole trial
اگر ما پرونده را گم کنیم ، ممکن است در قبال هزینه های کل دادگاه "مسئول" باشیم.
2 - احتمال داشتن ( برای اتفاقات معمولا منفی )
. The areas of town near the river are liable to flooding
مناطق شهر در نزدیکی رودخانه "احتمال" طغیان کردن دارد.
. He's liable to make a fuss if you wake him
اگر او را بیدار کنید احتمال دارد سر و صدا ایجاد کند.
susceptible، likely
مقصر
قابل اعتماد=reliable
مشمول
مشمول خدمت
مشمول مورد تعقیب قرار گرفتن
مشمول مرتکب اشتباه شدن
قابل اعتماد
1. محتمل، مستعد
2. مسئول
3. مشمول، مستوجب
در حقوق بیشتر معنی مسئول میدهد

( صفت )
محتمل،
انتظار داشتنی،
قانونا مسئول
مستوجب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس