levy

/ˈlevi//ˈlevi/

معنی: خراج، وضع مالیات، تحمیل، مالیات، مالیات بندی، وصول مالیات، باج گیری، جمع اوری کردن، مالیات بستن بر
معانی دیگر: تحمیل مالیات، تحمیل جریمه، گردآوری مالیات، سرباز گیری، احضار مشمولان، مشمولان، سربازان به خدمت گرفته شده، مالیات بستن، مالیات وضع کردن، مالیات گرفتن، مالیات اخذ کردن، سرباز گرفتن، (به زور) به خدمت نظام بردن، (حقوق - معمولا با: on) ملک کسی را (طبق دستور دادگاه) ضبط کردن، (اموال) توقیف کردن، نام نویسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: levies
(1) تعریف: the collection or conscription of money, property, or troops by a government or other authority.
مترادف: call-up, condemnation, confiscation, conscription, excise, seizure, tax
مشابه: draft, eminent domain, exaction, imposition, muster, sequestration

- The government imposed new levies on imports.
[ترجمه گوگل] دولت عوارض جدیدی بر واردات وضع کرد
[ترجمه ترگمان] دولت مالیات های جدیدی را بر واردات تحمیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: what is collected in this way.
مترادف: duty, tariff, tax
مشابه: muster, surcharge, toll

- The levy is being counted.
[ترجمه گوگل] مالیات در حال شمارش است
[ترجمه ترگمان] وصول مالیات در حال شمارش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: levies, levying, levied
• : تعریف: to carry out the levy of; collect.
مترادف: collect, exact, muster
مشابه: confiscate, conscript, convene, convoke, draft, impound, mobilize, raise, seize, sequester, summon

- The nobles levied harsh taxes.
[ترجمه گوگل] اشراف مالیات های سختی گرفتند
[ترجمه ترگمان] نجبا مالیات های سنگینی وضع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: levier (n.)
• : تعریف: to confiscate property by authority.
مترادف: take

جمله های نمونه

1. levy war (against or upon)
اقدام به جنگ (علیه کسی) کردن

2. the levy of soldiers took two weeks
سربازگیری دو هفته طول کشید.

3. the levy were stealing from the farmers
مشمولان از کشاورزان دزدی می کردند.

4. they levy the taxes every six months
آنها هرشش ماه مالیات گردآوری می کنند.

5. to levy a heavy fine
جریمه ی سنگین کردن

6. to levy taxes on something
بر چیزی مالیات بستن

7. to make a levy on meat
مالیات بستن به گوشت

8. the congress is empowered to levy taxes
کنگره(ی امریکا) اختیار مالیات بستن را دارد.

9. It turns out Levy is talking in metaphorical terms.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که لوی با اصطلاحات استعاری صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]معلوم می شود که لوی در عبارات استعاری حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should levy a heavy tax on the wealthy men.
[ترجمه morteza] ما باید مالیات سنگینی از افراد ثروتمنمد بگیریم
|
[ترجمه گوگل]ما باید مالیات سنگینی از افراد ثروتمند بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما باید مالیات سنگینی روی افراد ثروتمند بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wants to impose a levy on landfill waste.
[ترجمه گوگل]او می خواهد برای زباله های محل دفن مالیات وضع کند
[ترجمه ترگمان]او می خواهد یک مالیات بر زباله زباله تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 1999 net tax levy for all properties is $ 2278
[ترجمه گوگل]مالیات خالص مالیات در سال 1999 برای همه دارایی ها 2278 دلار است
[ترجمه ترگمان]مالیات خالص مالیاتی سال ۱۹۹۹ برای همه اموال ۲۲۷۸ دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new parliament will be empowered to levy a tax on its citizens to raise about $ 750 million a year.
[ترجمه گوگل]پارلمان جدید این اختیار را خواهد داشت که از شهروندان خود مالیات وضع کند تا حدود 750 میلیون دلار در سال جمع آوری کند
[ترجمه ترگمان]پارلمان جدید قادر به اخذ مالیات بر شهروندان خود برای افزایش ۷۵۰ میلیون دلار در سال خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The parishes were required to levy rates to provide for the relief of the poor.
[ترجمه گوگل]محله ها موظف بودند برای کمک به فقرا نرخ هایی وضع کنند
[ترجمه ترگمان]کشیشان بخش ملزم بودند که نرخ بهره فقرا را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The next levy proposed by Wolsey met with an even more humiliating defeat.
[ترجمه گوگل]مالیات بعدی پیشنهاد شده توسط ولسی با شکست تحقیرآمیزتری روبرو شد
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Levy, 4 readily concedes that the road map is an odd choice as a collector's item.
[ترجمه گوگل]Levy، 4 به راحتی تصدیق می کند که نقشه راه یک انتخاب عجیب و غریب به عنوان یک آیتم کلکسیونر است
[ترجمه ترگمان]لوی (۴)به آسانی تصدیق می کند که نقشه راه یک انتخاب عجیب به عنوان یک مورد جمع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خراج (اسم)
abscess, tribute, tax, levy, anthrax, spendthrift, toll, high-roller, spend-all

وضع مالیات (اسم)
levy, assessment, taxation

تحمیل (اسم)
tax, levy, force, imposition, exaction, infliction, protrusion

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

مالیات بندی (اسم)
levy, taxation

وصول مالیات (اسم)
levy

باج گیری (اسم)
levy

جمع اوری کردن (فعل)
levy, collect, mass, muster, reap, rake, cull

مالیات بستن بر (فعل)
levy, assess, excise, impose, scot

تخصصی

[حقوق] وضع و وصول مالیات، مالیات، مبلغ مالیات، توقیف و فروش مال (برای پرداخت دین یا محکوم به)
[ریاضیات] مالیات

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of collecting or conscripting (money, property, etc.) by a government or other authority; something which is collected through a levy (i.e. money, property, troops, etc.)
impose a tax or fine; conscript troops, draft into military service; seize property (especially by means of a legal order); start a war, fight a war
a levy is a sum of money that you pay in tax.
when a government or organization levies a tax, it demands it from people.

پیشنهاد کاربران

levy a minimum flat rate service charge for any translation
اخذ حداقل هزینه خدمات با نرخ ثابت برای هر ترجمه
1. اعمال مالیات ( جمع آوری مالیات )
این معنی به معنای گرفتن مالیات یا هزینه از افراد یا شرکت ها توسط دولت است.

2. اخذ یا جمع آوری ( به ویژه در زمینه های قانونی یا نظامی )
می تواند به معنای درخواست یا اخذ چیزی از یک گروه خاص باشد، مثلاً نیروهای نظامی یا سربازان.
...
[مشاهده متن کامل]

3. اعمال یا وضع کردن ( یک هزینه یا حکم )
این معنی به وضع کردن هزینه، جریمه یا مسئولیت به صورت رسمی اشاره دارد.
#### 1. اعمال مالیات ( جمع آوری مالیات )
1. 1
A: The government has decided to levy a new tax on luxury goods.
B: That’s going to affect many people who buy high - end products.
A: Yes, it’s mainly targeting the wealthier population.
ترجمه:
A: دولت تصمیم گرفته است که مالیات جدیدی بر کالاهای لوکس وضع کند.
B: این بر افرادی که محصولات گران قیمت می خرند تأثیر خواهد گذاشت.
A: بله، این مالیات عمدتاً قشر ثروتمند جامعه را هدف قرار داده است.
1. 2
A: Why did the government levy such high taxes on small businesses?
B: They claim it's necessary to fund public infrastructure projects.
A: That’s going to hurt the economy in the long run.
ترجمه:
A: چرا دولت چنین مالیات های بالایی بر کسب وکارهای کوچک وضع کرده؟
B: آنها می گویند که این برای تأمین پروژه های زیرساخت عمومی ضروری است.
A: این در بلندمدت به اقتصاد آسیب خواهد زد.
1. 3
A: The council has decided to levy a fee for waste disposal.
B: It will encourage people to recycle more.
A: That’s true, but it might be a burden for some families.
ترجمه:
A: شورای شهر تصمیم گرفته است که هزینه ای برای دفع زباله ها وضع کند.
B: این باعث می شود که مردم بیشتر به بازیافت تشویق شوند.
A: درست است، اما ممکن است برای برخی خانواده ها بار مالی ایجاد کند.
- - -
#### 2. اخذ یا جمع آوری ( نیروهای نظامی یا سربازان )
2. 1
A: The army decided to levy soldiers from the local villages for the war.
B: I can’t imagine how difficult it must have been for those families.
A: Yes, it was a harsh time for many people.
ترجمه:
A: ارتش تصمیم گرفت که سربازانی از روستاهای محلی برای جنگ جمع آوری کند.
B: نمی توانم تصور کنم که برای آن خانواده ها چقدر سخت بوده باشد.
A: بله، برای بسیاری از مردم دوران سختی بود.
2. 2
A: The government plans to levy more soldiers for the upcoming conflict.
B: That might create a lot of tension within the population.
A: Certainly, the people are already frustrated.
ترجمه:
A: دولت برنامه دارد که سربازان بیشتری برای درگیری آینده جمع آوری کند.
B: این ممکن است تنش زیادی در میان مردم ایجاد کند.
A: قطعاً، مردم هم اکنون ناامید هستند.
2. 3
A: The general ordered to levy a larger force to protect the borders.
B: It’s essential to strengthen security at this time.
A: Absolutely, the situation is becoming more dangerous.
ترجمه:
A: ژنرال دستور داد که نیروی بیشتری برای محافظت از مرزها جمع آوری شود.
B: در این زمان، تقویت امنیت ضروری است.
A: قطعاً، وضعیت خطرناک تر می شود.
- - -
#### 3. اعمال یا وضع کردن ( هزینه ها یا جریمه ها )
3. 1
A: The court has levied a fine on the company for violating the environmental laws.
B: I hope this will make them more responsible in the future.
A: Yes, the fine is quite substantial.
ترجمه:
A: دادگاه جریمه ای برای نقض قوانین محیط زیست بر شرکت وضع کرده است.
B: امیدوارم این باعث شود که در آینده مسئولیت پذیرتر باشند.
A: بله، جریمه خیلی سنگینی است.
3. 2
A: The council levied a penalty on the residents for not paying their taxes on time.
B: That’s harsh, especially for those who are struggling financially.
A: It’s a tough situation, but they have to enforce the rules.
ترجمه:
A: شورای شهر جریمه ای برای ساکنان به خاطر عدم پرداخت مالیات ها به موقع وضع کرده است.
B: این خیلی سخت است، به ویژه برای کسانی که از نظر مالی در مضیقه هستند.
A: این یک وضعیت سخت است، اما باید قوانین را اجرا کنند.
3. 3
A: The city has levied a surcharge on parking fees during the holiday season.
B: That’s going to be an inconvenience for a lot of people.
A: Yes, but they argue it’s necessary to manage the increased traffic.
ترجمه:
A: شهر یک هزینه اضافی برای پارکینگ در فصل تعطیلات وضع کرده است.
B: این برای بسیاری از مردم ناخوشایند خواهد بود.
A: بله، اما آنها می گویند که برای مدیریت ترافیک افزایش یافته ضروری است.
این کلمه به طور عمده در زمینه های مالیاتی، نظامی، و قانونی استفاده می شود و نشان دهنده ی اعمال هزینه ها، مالیات ها یا جمع آوری افراد و منابع است.
chatgpt

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم lev
📌 این ریشه، معادل "light" و "of little weight" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "light" یا "of little weight" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 levitation: The act of making a body 'light' enough to float above the ground
🔘 elevate: To raise something, making it 'light' enough to be moved
🔘 elevator: A device that lifts objects, making them 'light' enough to be raised
🔘 lever: A tool that makes a heavy object 'light' enough to lift
🔘 leverage: The ability to 'raise' or control a situation, making it 'light' to manage
🔘 relieve: To make something 'light' again by reducing pressure or difficulty
🔘 alleviate: To ease or reduce a troubling situation, making it more 'light'
🔘 Alleve: A painkiller that makes headache pain 'lighter'
🔘 relevant: A point that can be raised because it is 'light' or important
🔘 irrelevant: A point that should not be raised because it is not 'light' or important
🔘 levy: To raise or impose something that has been made 'light' or feasible to collect

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
Levee: A natural or artificial embankment to prevent flooding 🌊
✅ مثال: The town built a levee to protect against the rising river.
Levy: To impose or collect a tax or fee 💰
...
[مشاهده متن کامل]

✅ مثال: The government decided to levy new taxes on luxury goods.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To impose or collect, usually taxes or fines 💰
🔍 مترادف: Impose
✅ مثال: The government decided to levy a new tax on luxury goods.
۱. {مالیات. جریمه و غیره} بستن. وضع کردن. وصول کردن ۲. {سرباز} گرفتن ۳. {جنگ} اعلام کردن. دست زدن به ۴. {اموال} توقیف کردن ۵. {مالیات. جریمه} وضع. وصول 6. مالیات. وصولی ۷. سربازگیری. احضار مشمولین 8. مشمولین
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
They levy the taxes every six months.
آنها هر شش ماه مالیاتها را وضع می کنند. / انها هر شش ما مالیات ها را وصول می کنند.

levy means to impose or collect something, particularly taxes or fees
تحمیل یا جمع آوری کردن چیزی، به ویژه مالیات یا جریمه
The city council has decided to levy a property tax increase to fund a new community center
...
[مشاهده متن کامل]

The government plans to levy a sales tax on internet purchases
The company will levy a penalty fee for any cancellations made after the booking deadline
The environmental organization is lobbying to levy a carbon tax to reduce greenhouse gas emissions
The court has the power to levy fines and other penalties on companies that violate environmental regulations

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/levy
⁦✔️⁩مالیات، مالیات بندی، وصول مالیات،
تحمیل مالیات
Pensioners to pay 12% National Insurance! New health and social care 💥levy💥 threat
Daily express. com@
لِوی ( نام شخص )
وضع کردن
در حالت جمع ( Levies ) سربازان، قشون، نیرو
تحمیل، وضع کردن
وضع کردن، بستن، جمع آوری، گرفتن، تحمیل کردن مالیات
عوارض
صادر کردن، اعلام کردن ( حقوق، درمورد حُکم )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس