levitate

/ˈlevəˌtet//ˈlevɪteɪt/

معنی: برخاستن، بلند شدن، شناور شدن
معانی دیگر: (فرا روان شناسی) پرواز کردن، از زمین بلند شدن، به پرواز در آمدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: levitates, levitating, levitated
• : تعریف: to rise and float, apparently without hindrance from the force of gravity.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: levitation (n.), levitator (n.)
• : تعریف: to cause to rise and float in such a way, esp. by magical power.

جمله های نمونه

1. He has claimed he can levitate.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرده است که می تواند معراج کند
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرده است که می تواند در پرواز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nina can, apparently, levitate a small ball between her hands.
[ترجمه گوگل]ظاهراً نینا می تواند توپ کوچکی را بین دستانش معلق کند
[ترجمه ترگمان]نی نا ظاهرا در میان دست هایش توپ کوچکی را در هوا بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I often dream that I can levitate.
[ترجمه گوگل]من اغلب خواب می بینم که می توانم معراج کنم
[ترجمه ترگمان] اغلب خواب می بینم که میتونم پرواز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He made himself levitate over the capital.
[ترجمه گوگل]او خود را بر سر پایتخت معلق کرد
[ترجمه ترگمان]خود را روی پایتخت شناور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The guru claimed that he could levitate.
[ترجمه گوگل]مرشد ادعا کرد که می تواند معلق کند
[ترجمه ترگمان]معلم ادعا کرد که می تواند در پرواز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Levitate now costs 3 % of base mana.
[ترجمه گوگل]Levitate اکنون 3 درصد مانای پایه هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]اکنون levitate در حال حاضر ۳ درصد از mana پایه را هزینه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They marched innocently off to the Pentagon to try to levitate it and put flowers in rifle barrels.
[ترجمه گوگل]آنها بی گناه به سمت پنتاگون رفتند تا آن را معلق کنند و گلها را در لوله تفنگ بگذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها معصومانه به طرف پنتاگون رفتند تا آن را بالا بیاورند و در بشکه های تفنگ قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A toy consists of a magnetic spinning top and a plate containing magnets (e. g. "Levitron"). The top may levitate above the magnetic plate. Under what conditions can one observe the phenomenon?
[ترجمه گوگل]یک اسباب بازی از یک صفحه چرخان مغناطیسی و یک صفحه حاوی آهنربا (به عنوان مثال "لویترون") تشکیل شده است بالا ممکن است بالای صفحه مغناطیسی معلق شود تحت چه شرایطی می توان پدیده را مشاهده کرد؟
[ترجمه ترگمان]یک اسباب بازی شامل یک میله چرخش مغناطیسی و یک بشقاب حاوی magnets (e به عنوان مثال \"Levitron\") بالا ممکن است بالاتر از صفحه مغناطیسی باشد تحت چه شرایطی می توان پدیده را مشاهده کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برخاستن (فعل)
up, step up, rise, uprise, arise, get up, levitate

بلند شدن (فعل)
rise, arise, get up, levitate, ascend, mount, upheave, louden, uprear

شناور شدن (فعل)
levitate, float, swim

انگلیسی به انگلیسی

• float, become buoyant; cause to rise and float in the air (spiritualism)
if someone levitates something, they make it rise into the air without any visible support. some people believe that they can do this through meditation or magic.

پیشنهاد کاربران

با استفاده از جادو در هوا به پرواز در اومدن و معلق شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : levitate
✅️ اسم ( noun ) : levitation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
شناور بودن
رو هوا وایسادن
در هوا شناور بودن

بپرس