levelling


هموار سازی، تسطیح، برابر سازی، تعدیل

جمله های نمونه

1. House prices now seem to be levelling off after the steep rises of the last few years.
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسد قیمت مسکن پس از افزایش شدید چند سال اخیر در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسد که قیمت خانه پس از افزایش شدید چند سال گذشته در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Teachers are accused of levelling standards down to suit the needs of less able students.
[ترجمه گوگل]معلمان متهم هستند که استانداردها را برای برآورده کردن نیازهای دانش‌آموزان کم‌توان پایین می‌آورند
[ترجمه ترگمان]معلمان متهم به levelling استانداردهای پایین برای نیازهای دانش آموزان کم تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inflation is finally levelling out at around 11% a month.
[ترجمه گوگل]تورم در نهایت به حدود 11 درصد در ماه کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]تورم در نهایت در حدود ۱۱ درصد در ماه کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In short a process of levelling up rather than the levelling down anticipated by many critics of comprehensive provision.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، روندی برای ارتقاء سطح به جای نزولی که توسط بسیاری از منتقدان ارائه جامع پیش بینی شده است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، فرآیند of به جای آن که the شود که توسط بسیاری از منتقدان یک ماده جامع پیش بینی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This same levelling principle had been behind the creation of the Zaragoza Military Academy and was now applied to politics.
[ترجمه گوگل]همین اصل یکسان سازی پشت ایجاد آکادمی نظامی ساراگوسا بود و اکنون در سیاست اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]این اصل levelling در پس ایجاد آکادمی نظامی Zaragoza بود و در حال حاضر برای سیاست به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No such levelling off has been identified in the proximal colon.
[ترجمه گوگل]چنین تسطیح کردن در کولون پروگزیمال شناسایی نشده است
[ترجمه ترگمان]چنین levelling در the مجاور شناسایی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We served our apprenticeship in skinning, levelling, cutting and throwing.
[ترجمه گوگل]ما شاگردی خود را در پوست اندازی، تسطیح، برش و پرتاب انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال کندن پوست کندن، کندن و پرتاب کردن و پرتاب کردن، بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fully-automated levelling of the outriggers and ballasting with advanced keyhole technology increases the quick readiness for operation of the crane.
[ترجمه گوگل]تسطیح تمام اتوماتیک پایه ها و بالاستینگ با فناوری پیشرفته سوراخ کلید، آمادگی سریع جرثقیل را برای کارکرد افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]levelling کاملا خودکار of و بالاست با سوراخ کلید پیشرفته، آمادگی سریع برای بهره برداری از جرثقیل را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Broncos came close to levelling the scores just before half-time but a Shane Rodney knock-on helped Castleford to hold firm.
[ترجمه گوگل]برونکوس درست قبل از نیمه تمام نزدیک بود تا امتیازات را به تساوی بکشاند، اما ضربه زدن شین رادنی به کسلفورد کمک کرد تا محکم بماند
[ترجمه ترگمان]Broncos نزدیک به نصف زمان بود، اما شین \"شین رادنی\" به Castleford کمک کرد تا شرکت را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The philosophy of levelling up rather than dumbing down extends to education.
[ترجمه گوگل]فلسفه بالا بردن سطح به جای بیهوده کردن، به آموزش نیز امتداد دارد
[ترجمه ترگمان]فلسفه of به جای dumbing، به آموزش و پرورش تعمیم می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In gravimetry and levelling observations. there exist the important information of gravity field and vertical component of geometrical position.
[ترجمه گوگل]در گرانی سنجی و مشاهدات تسطیح اطلاعات مهم میدان گرانش و مولفه عمودی موقعیت هندسی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در gravimetry و levelling کردن مشاهدات اطلاعات مهم میدان ثقل و مولفه های عمودی موقعیت هندسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trade, having fallen precipitately, is levelling off (see article).
[ترجمه گوگل]تجارت، که به شدت کاهش یافته است، در حال کاهش است (به مقاله مراجعه کنید)
[ترجمه ترگمان]تجارت که به سرعت کاهش یافته است (مراجعه به ماده)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It inculcated universal asceticism and social levelling in its crudest form.
[ترجمه گوگل]زهد جهانی و تسطیح اجتماعی را در خام ترین شکل خود تلقین کرد
[ترجمه ترگمان]این کار، ریاضت جهانی و levelling اجتماعی را در بدترین شکل خود ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new XJ incorporates an enhanced self - levelling air suspension system.
[ترجمه گوگل]XJ جدید دارای سیستم تعلیق بادی خود تراز پیشرفته پیشرفته است
[ترجمه ترگمان]The جدید، سیستم تعلیق از خود گردان را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the signs are that the upward curve is levelling out.
[ترجمه گوگل]اما نشانه ها حاکی از آن است که منحنی رو به بالا در حال تسطیح است
[ترجمه ترگمان]اما نشانه ها حاکی از آن هستند که منحنی رو به بالا در حال خاموش شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] تراز کردن
[عمران و معماری] ترازیابی - تراز کردن - تسطیح
[زمین شناسی] ترازیابی -تراز کردن، تسطیح
[پلیمر] ترازبندی

انگلیسی به انگلیسی

• act of making level; equalizing; destroying; knocking down; flattening; act of using a level balancing

پیشنهاد کاربران

levelling ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: هم ترازسازی
تعریف: روال سازگار کردن یا تعدیل داده ها به گونه ای که در محل تقاطع خط های برداشت یکسان شوند
سطح بندی؛ تعیین سطح؛
( تعدیل؛ تسطیح؛ متعادل سازی؛ هموارسازی؛ ترازیابی؛ ترازبندی؛ اندازه گیری تفاوت سطح )
همتراز کردن

بپرس