level up

جمله های نمونه

1. Our responsibility is to level up the standard of the people's material and cultural life.
[ترجمه گوگل]وظیفه ما ارتقای سطح زندگی مادی و فرهنگی مردم است
[ترجمه ترگمان]وظیفه ما این است که استاندارد زندگی فرهنگی و فرهنگی مردم را بالا ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Marks at the lower end need to be levelled up.
[ترجمه گوگل]علامت ها در انتهای پایین باید تراز شوند
[ترجمه ترگمان]علامت ها در انتهای پایینی باید با خاک یک سان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The idea of equal education was to level up the general standard.
[ترجمه ممممم] یعنی درس را بهتر کردم
|
[ترجمه گوگل]ایده آموزش برابر ارتقای سطح استاندارد عمومی بود
[ترجمه ترگمان]ایده آموزش برابر، سطح استاندارد عمومی را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One level up, there was a polo field which looked useful for efforts.
[ترجمه گوگل]یک سطح بالاتر، یک زمین چوگان وجود داشت که برای تلاش مفید به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]یک سطح بالاتر، یک میدان چوگان بود که برای تلاش ها مفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In short a process of levelling up rather than the levelling down anticipated by many critics of comprehensive provision.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، روندی برای ارتقاء سطح به جای نزولی که توسط بسیاری از منتقدان ارائه جامع پیش بینی شده است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، فرآیند of به جای آن که the شود که توسط بسیاری از منتقدان یک ماده جامع پیش بینی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Even if it did, how can players keep those fitness levels up?
[ترجمه گوگل]حتی اگر چنین بود، چگونه بازیکنان می‌توانند آن سطوح آمادگی جسمانی را بالا نگه دارند؟
[ترجمه ترگمان]حتی اگر این کار را انجام دهد، چگونه بازیکنان می توانند این میزان تناسب اندام را حفظ کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He managed to keep his fitness level up.
[ترجمه گوگل]او توانست سطح آمادگی جسمانی خود را بالا نگه دارد
[ترجمه ترگمان]او توانست میزان تناسب اندام خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The 2 nd week, driveway fill and level up, but excavate.
[ترجمه گوگل]هفته دوم، راهرو را پر کنید و تراز کنید، اما حفاری کنید
[ترجمه ترگمان]هفته دوم، پارکینگ پر می شود و سطح بالا می رود، اما حفاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fill and level up of the third week of driveway, but excavate.
[ترجمه گوگل]هفته سوم راهرو را پر کرده و تراز کنید، اما حفاری کنید
[ترجمه ترگمان]پر کردن و بالا بردن سطح هفته سوم راه ماشین رو، اما حفاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Missions are now as new ways to level up.
[ترجمه گوگل]ماموریت ها اکنون به عنوان راه های جدیدی برای ارتقاء سطح هستند
[ترجمه ترگمان]ماموریت های در حال حاضر به عنوان روش های جدیدی برای رسیدن به این هدف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Go back to the guard. You can now level up past level
[ترجمه گوگل]برگرد پیش نگهبان اکنون می توانید سطح گذشته را ارتقا دهید
[ترجمه ترگمان]به طرف نگهبان برگردید شما می توانید سطح گذشته را بالا ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To lower this chance you should level up medical facilities or set a lower match importance.
[ترجمه گوگل]برای کاهش این شانس، باید امکانات پزشکی را ارتقا دهید یا اهمیت بازی کمتری را تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]برای پایین آوردن این شانس شما باید امکانات پزشکی را افزایش داده و یا اهمیت بازی کمتری داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The next level up adds in a bed -- sans sheets - - for $ 39 a night.
[ترجمه گوگل]سطح بعدی به یک تخت - بدون ملحفه - برای شبی 39 دلار اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]سطح بعدی در یک تخت خواب بدون پوشش - - برای ۳۹ دلار در شب اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Should I bother with Instances or just go level up via quests?
[ترجمه گوگل]آیا باید با Instance ها زحمت بکشم یا فقط از طریق کوئست ها به سطح بالاتر بروم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید با موارد یا فقط از طریق جستجو به سطح بالا بروم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• raise, lift, elevate

پیشنهاد کاربران

1. افزایش چیزی/ارتقا/بالا بردن.
2. به مرحله بعدی رفتن/ارتقای کاراکتر ( در بازی ویدیویی ) .
مثال؛
For instance, in a video game, a player might say, “I need to level up my character before taking on the boss. ”
A person discussing career growth might say, “I’m looking to level up in my job by taking on more responsibilities. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a fitness context, someone might say, “I’ve been training hard to level up my strength and endurance. ”

ارتقا دادن ( سطح چیزی )
بالا بردن
بالابردن سطح. ارتقا دادن سطح
بها د ادن
ارتقاء سطح/سیستم/. . .
level up: تراز ( سطح ) چیزی را بالاتر آوردن
به فارسی میتوان داشت: مِهتراز، بِهتراز
نمونه: مِهترازیدن ماشین برایم پنج میلیون هزینه داشت.
level down: تراز ( سطح ) چیزی را پایین تر آوردن
به فارسی میتوان داشت: کِهتراز، فروتراز
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه: کیفیت محصول با روش جدید به درجه های بسیار پایینی کِهترازیده.
البته از فعل افراشتن که در اول نام درخت اَفرا آن را می بینیم، میتوان پیشوند اَف را بیرون کشید ( آهنجید ) و اَفتراز را برای level up ساخت.

to go to a higher level or standard
take it to the next level
step it up
بهتر کردن ، بالا بردن ، بهبود بخشیدن
بروز شدن
ارتقا
بالا بردن، بلند کردن، بالا رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس