level off

/ˈlɛvəl ɔf//ˈlɛvəl ɔf/

1- هموار کردن یا شدن، تسطیح کردن، بی شیب کردن یا شدن 2- (مانند هواپیمای در حال پرواز) افقی شدن، کران سوی شدن 3- ثابت ماندن

جمله های نمونه

1. It took three bulldozers a week to level off the site.
[ترجمه نیما ] یک هفته طول کشید تا سه بولدوزر منطقه را مسطح کنند
|
[ترجمه گوگل]سه بولدوزر در هفته طول کشید تا محل را با خاک یکسان کرد
[ترجمه ترگمان]یک هفته طول کشید تا سه بولدوزر پرواز کنند تا از محل خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Level off the shelves with a spirit level.
[ترجمه گوگل]قفسه ها را با سطح روح تراز کنید
[ترجمه ترگمان]سطح قفسه های با سطح روح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inflation has begun to level off.
[ترجمه hamed] تورم ثابت شده است.
|
[ترجمه گوگل]تورم شروع به کاهش کرده است
[ترجمه ترگمان]تورم شروع به کاهش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We anticipate that complaints will level off at approximately 950 a year.
[ترجمه گوگل]ما پیش‌بینی می‌کنیم که میزان شکایات به حدود 950 در سال برسد
[ترجمه ترگمان]ما پیش بینی می کنیم که شکایت ها در حدود ۹۵۰ در سال کاهش داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Start to level off by increasing power at a height above that required.
[ترجمه گوگل]شروع به تراز کردن با افزایش قدرت در ارتفاع بالاتر از حد مورد نیاز کنید
[ترجمه ترگمان]با افزایش قدرت در ارتفاع بالاتر از حد مورد نیاز شروع به پایین رفتن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If fertility declines fast enough the line will level off sometime after the middle of the twenty-first century.
[ترجمه گوگل]اگر باروری به اندازه کافی سریع کاهش یابد، این خط مدتی پس از اواسط قرن بیست و یکم کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر باروری به اندازه کافی سریع کاهش یابد، خط زمانی پس از اواسط قرن بیست و یکم شروع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clear the garden and level off!
[ترجمه گوگل]باغ را پاک کنید و صاف کنید!
[ترجمه ترگمان]باغ را تمیز کنید و شروع کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The curve appeared to level off in 198
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که منحنی در سال 198 یکسان شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این منحنی در ۱۹۸ سطح قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order to level off the land, local people let children press on rafts.
[ترجمه گوگل]برای تسطیح زمین، مردم محلی به بچه ها اجازه می دهند که روی قایق ها فشار بیاورند
[ترجمه ترگمان]به منظور از بین بردن زمین، مردم محلی به کودکان اجازه می دهند تا بر روی کلک فشار بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prices have begun to level off.
[ترجمه گوگل]قیمت ها شروع به کاهش کرده است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها شروع به کاهش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The beneath strutting must level off and equilibrium if lie flat, not suitable too high.
[ترجمه گوگل]اگر صاف باشد و نه خیلی بالا مناسب باشد، زیر بند باید صاف و متعادل باشد
[ترجمه ترگمان]سطح زیر، اگر صاف باشد، باید سطح پایین و تعادل داشته باشد، نه برای بالا رفتن زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Farmers frequently level off such gullies after harvesting in the fall, he said, and then replant the same low-lying areas year after year, leaving them susceptible to further erosion.
[ترجمه گوگل]او گفت که کشاورزان اغلب پس از برداشت در پاییز، این خندق ها را صاف می کنند و سال به سال همان مناطق کم ارتفاع را دوباره می کارند و آنها را مستعد فرسایش بیشتر می کنند
[ترجمه ترگمان]او گفت که کشاورزان اغلب پس از برداشت در پاییز از چنین کانال هایی در سطح پایین استفاده می کنند و سپس در سال بعد، همان مناطق کم ارتفاع را تخلیه می کنند و آن ها را مستعد فرسایش بیشتری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then came an earthmover to level off the ground for a fire engine.
[ترجمه گوگل]سپس یک ماشین خاکی آمد تا زمین را برای ماشین آتش نشانی تسطیح کند
[ترجمه ترگمان]سپس یک earthmover آمد تا زمین را برای یک ماشین آتش نشانی از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Board face level off lines of smooth graph is distinct, paint facing color agrees equably.
[ترجمه گوگل]خطوط نمودار صاف سطح صفحه تخته متمایز است، رنگ رو به رنگ به طور مساوی موافق است
[ترجمه ترگمان]سطح صورت هیات مدیره با خطوط از نمودار صاف متمایز است، رنگ رو به رو با تغییر رنگ موافق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

ثابت ماندن
The figure levelled off at 15%
ثابت شدن ارتفاع و تغییر نکردن آن
level off ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: تَرازش
تعریف: به حالت تراز و افقی برگرداندن هواگَرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
از تب و تاب افتادن
( از رشد یا افول ) بازایستادن و ثابت ماندن
The plane leveled off at 1 , 500 feet.
After the long hill, the road leveled out.
به ثبات رسیدن

بپرس