leukemia

/luːˈkiːmiə//luːˈkiːmiə/

معنی: سرطان خون
معانی دیگر: (پزشکی) سرطان خون، لوسمی، خونچنگار (leukaemia هم می نویسند)، طب سرطان خون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: leukemic (adj.)
• : تعریف: any of a group of cancers of bone marrow, usu. resulting in an abnormally high production of white blood cells.

جمله های نمونه

1. Second neoplasms after acute lymphoblastic leukemia in childhood.
[ترجمه گوگل]دومین نئوپلاسم بعد از لوسمی لنفوبلاستیک حاد در دوران کودکی
[ترجمه ترگمان]Second دوم پس از leukemia حاد lymphoblastic در دوران کودکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Two years ago she was diagnosed with leukemia.
[ترجمه گوگل]دو سال پیش تشخیص داده شد که او مبتلا به سرطان خون است
[ترجمه ترگمان]دو سال پیش با سرطان خون تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Judge Jones had had a form of leukemia for several years when he was sworn to the bench in December 199
[ترجمه گوگل]زمانی که قاضی جونز در دسامبر 199 سوگند یاد کرد، چندین سال به نوعی سرطان خون مبتلا بود
[ترجمه ترگمان]قاضی جونز چندین سال قبل از اینکه در ماه دسامبر به کرسی بنشاند، نوعی سرطان خون داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The topic was acute myeloid leukemia, the deadliest form of leukemia.
[ترجمه گوگل]موضوع لوسمی میلوئید حاد، کشنده ترین شکل لوسمی بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع myeloid myeloid حاد، مرگبارترین شکل سرطان خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was diagnosed with leukemia.
[ترجمه گوگل]او به سرطان خون مبتلا شد
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به سرطان خون تشخیص داده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The increased risk for acute lymphoid leukemia alone was 43 %, the researchers said.
[ترجمه گوگل]محققان گفتند که افزایش خطر ابتلا به لوسمی لنفوئیدی حاد به تنهایی 43 درصد بود
[ترجمه ترگمان]محققان گفتند که افزایش ریسک ابتلا به سرطان خون مزمن به تنهایی ۴۳ درصد بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Central nervous system treatment in childhood acute lymphoblastic leukemia: long-term follow-up of patients diagnosed between 1973 and 198
[ترجمه گوگل]درمان سیستم عصبی مرکزی در لوسمی لنفوبلاستیک حاد دوران کودکی: پیگیری طولانی مدت بیمارانی که بین سال های 1973 و 198 تشخیص داده شده اند
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی مرکزی در دوران کودکی به سرطان خون مبتلا شده: پی گیری طولانی مدت بیماران مبتلا به بیماری سرطان خون در سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۸
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alana was diagnosed April 5 with acute myeloid leukemia, type M- a particularly virulent form of cancer.
[ترجمه گوگل]آلانا در 5 آوریل مبتلا به لوسمی حاد میلوئیدی، نوع M- یک نوع خاص سرطانی بود
[ترجمه ترگمان]Alana در ۵ آوریل مبتلا به leukemia myeloid حاد، نوع M - به ویژه نوعی سرطان بدخیم تشخیص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Chronic" leukemias have few or no blast cells. "Chronic lymphocytic leukemia" and "chronic myelogenous leukemia" usually progress slowly compared to acute leukemias.
[ترجمه گوگل]لوسمی های "مزمن" سلول های بلاست کمی دارند یا اصلا سلول های بلاست ندارند "لوسمی لنفوسیتی مزمن" و "لوسمی میلوژن مزمن" معمولا در مقایسه با لوسمی های حاد به کندی پیشرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]\"مزمن\" مبتلا به سرطان خون مزمن \"و\" سرطان خون مزمن \" معمولا در مقایسه با leukemias حاد به کندی پیشرفت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Acute myelogenous leukemia is a series of diseases involving the white blood cells.
[ترجمه گوگل]لوسمی میلوژن حاد مجموعه ای از بیماری ها است که گلبول های سفید را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]leukemia حاد myelogenous یک سری بیماری ها است که شامل سلول های سفید خون نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The top 3 malignancies bronchogenic carcinoma, leukemia, liver cancer and intrahepatic cholangiocarcinoma.
[ترجمه گوگل]3 بدخیمی برتر کارسینوم برونکوژنیک، لوسمی، سرطان کبد و کلانژیوکارسینوم داخل کبدی
[ترجمه ترگمان]۳ malignancies top bronchogenic، سرطان خون، سرطان کبد و intrahepatic cholangiocarcinoma
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : To study flare up of leukemia in Beihai by retrospective investigation.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه شعله ور شدن لوسمی در بیهایی با بررسی گذشته نگر
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه شعله ور شدن خون در Beihai از طریق تحقیقات گذشته نگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The antennas are controversial because researchers disagree over whether the electromagnetic fields from radio frequencies can cause leukemia and other illnesses.
[ترجمه گوگل]این آنتن‌ها بحث‌برانگیز هستند زیرا محققان در مورد اینکه آیا میدان‌های الکترومغناطیسی فرکانس‌های رادیویی می‌توانند باعث سرطان خون و سایر بیماری‌ها شوند، اختلاف نظر دارند
[ترجمه ترگمان]این آنتن ها بحث برانگیز هستند، زیرا محققین بر سر این موضوع که آیا میدان های الکترومغناطیسی از فرکانس های رادیویی می توانند باعث سرطان خون و بیماری های دیگر شوند، اختلاف نظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After two years of chemotherapy treatment for acute lymphocytic leukemia, Jessica is faring well.
[ترجمه گوگل]پس از دو سال شیمی درمانی برای لوسمی لنفوسیتی حاد، جسیکا وضعیت خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]پس از دو سال درمان شیمی درمانی برای سرطان خون مزمن، جسیکا خوب عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرطان خون (اسم)
leukemia

انگلیسی به انگلیسی

• type of cancer of the bone marrow in which there is an excessive production of white blood cells

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] لوسمی: سرطان گلبولهای سفید خون
تلفظ : لو ' کی' میا
معنی : سرطان خون
Colorectal cancer : سرطان روده بزرگ
Oral Cancer : سرطان دهان
Stomach Cancer : سرطان معده
Liver Cancer : سرطان کبد
Lung Cancer : سرطان ریه
Esophageal Cancer : سرطان مری ( سرخ نای )
...
[مشاهده متن کامل]

Gallbladder Cancer : سرطان کیسه صفرا
Bile Duct Cancer : سرطان مجرای صفراوی ( کلانژیوکارسینوما )
Tracheal Cancer : سرطان ریه ( شامل بقیه اندام های تنفسی هم میشه )
Bone Cancer : سرطان استخوان
Skin Cancer : سرطان پوست
Breast Cancer : سرطان پستان یه سینه
( Uterine Cancer ( Womb Cancer : سرطان رحم
Ovarian Cancer : سرطان تخمدان
Prostate Cancer : سرطان پروستات
Bladder Cancer : سرطان مثانه
Pancreatic Cancer : سرطان پانکراس
( Renal Cancer ( Kidney Cancer : سرطان کلیه
Brain Cancer : سرطان مغز
Thyroid Cancer : سرطان تیروئید
Myeloma / Multiple Myeloma : میلوم متععد
Lymphoma : لنفوم
Leukemia : سرطان خون
Melanoma : ملانوما ( به تومور با منشا سلول های ملانین دار گویند. این تومور بدخیم اصولاً یک تومور پوستی است. این نوع سرطان به سرعت می تواند در بدن گسترش پیدا کند )
Carcinoma : کارسینوما : غده سرطانی لایه برونی پوست بدن
Sarcoma : سارکوم ( چنگار گوشتی ) : تومور بدخیم بافت پیوندی

leukemia ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: سفیدگوی چنگار
تعریف: بیماری پیش رونده و بدخیم اندام های خون ساز که در آن تکثیر و تکوین سفیدگویچه ها و پیش سازهای آنها در خون و مغز قرمز استخوان دچار اختلال می شود
سرطان خون

بپرس