letters


معنی: حروف

جمله های نمونه

1. letters are carried both by air and water
نامه ها هم از راه هوا و هم از راه دریا حمل می شوند.

2. letters from concerned individuals
نامه های اشخاص ذیعلاقه

3. letters of citizenship
مدارک شهروندی

4. letters patent
جواز حق انحصاری

5. letters vouching for her skill
نامه هایی که مهارت او را تصدیق می کردند

6. letters written on double sheets of stationary
نامه هایی که روی کاغذ تا شده نوشته شده بود

7. letters written to the president must be written in a formal style
نامه هایی که به رییس جمهوری نوشته می شود باید به سبک رسمی نگاشته شود.

8. official letters
نامه های رسمی

9. the letters lay untouched on her table
نامه ها دست نخورده روی میزش قرار داشتند.

10. the letters of the alphabet
حروف الفبا

11. the letters were clasped together with a rusted clasp
نامه ها را با یک گیره ی زنگ زده بهم الصاق کرده بودند.

12. their letters rang with sincere praise
نامه های آنان پر بود از ستایش بی شایبه.

13. crank letters
نامه های عجیب و غریب (و معمولا بی امضا که برای رسانه ها و غیره فرستاده می شود)

14. all the letters penned by him
همه ی نامه هایی که توسط او نگاشته شده

15. faculty of letters
دانشکده ی ادبیات

16. her son¨s letters were her sole consolation
نامه های پسرش یگانه مایه ی دلخوشی او بود.

17. take these letters over to the post office
این نامه ها را به پستخانه ببر.

18. those five letters were stapled together
آن پنج نامه را به هم دوخته بودند.

19. torrid love letters
نامه های آتشین عاشقانه

20. a deluge of letters invaded the radio station
سیلی از نامه به ایستگاه رادیو سرازیر شد.

21. a man of letters
مردی عالم

22. a sheaf of letters in my grandfather's hand
یک دسته نامه به خط پدربزرگم

23. a swag of letters to read
یک عالمه نامه برای خواندن

24. a torrent of letters
سیلی از مراسلات

25. another batch of letters came in
یک دسته ی دیگر نامه رسید.

26. do they censor letters in your country?
آیا در کشور شما نامه ها را سانسور می کنند؟

27. he burned the letters so that his wife would never see them
او آن نامه ها را سوزاند تا زنش هرگز آنها را نبیند.

28. he classified the letters and put each group in a separate folder
او نامه ها را دسته بندی کرد و هر دسته را در یک پوشه ی سوا قرار داد.

29. he read the letters and pigeonholed them in his desk
او نامه ها را خواند و در نامه دان های میزش قرار داد.

30. he read the letters perfunctorily and then closed his eyes
او به خاطر انجام وظیفه نامه ها را خواند و سپس چشمانش را بست.

31. he shuffled the letters all the time instead of working
به جای کار کردن همه اش به نامه ها ور می رفت.

32. he wrote cheery letters to his mother
او نامه های طربناکی به مادرش می نوشت.

33. he wrote copious letters
او نامه های زیادی نوشت.

34. i posted the letters yesterday
نامه ها را دیروز پست کردم.

35. my father's personal letters
نامه های شخصی پدرم

36. please forward our letters to our new address
لطفا نامه های ما را به آدرس جدیدمان بفرستید.

37. representing sounds with letters
نشان دادن اصوات با حروف

38. roshanak wrote poison-pen letters to her ex-husband's employers
روشنک نامه های تهمت آمیزی به کارفرمایان شوهر سابقش نوشت.

39. separate the dated letters from the undated ones
نامه های تاریخ دار را از نامه های بی تاریخ جدا کن.

40. the republic of letters
جمهور اهل ادب

41. the separation of letters in the central post office
دسته دسته کردن نامه ها در اداره ی مرکزی پست

42. a crank who sent letters to newspapers every day
مردی غیرعادی که هر روز به روزنامه ها نامه می فرستاد

43. a stack of old letters
توده ای از نامه های قدیمی

44. a wad of old letters
یک دسته نامه های قدیمی

45. an inversion of the letters from abc to cba
معکوس سازی (ترتیب) حروف از c b a به a b c

46. he burned his love letters
نامه های عاشقانه ی خود را سوزاند.

47. he crammed so many letters in the envelope that it tore
او آنقدر نامه در پاکت چپاند که پاکت پاره شد.

48. he dashed off ten letters in less than an hour!
در کمتر از یک ساعت ده تا نامه نوشت !

49. her job is answering letters
کار او پاسخ دادن به نامه ها است.

50. she tore his love letters up
نامه های عاشقانه ی او را پاره کرد.

51. they used his own letters as ammunition to attack him
آنان از نامه های خودش برای تاختن به او استفاده کردند.

52. to sort out the letters
نامه ها را دسته دسته کردن

53. we were swamped with letters
سیلی از نامه به سوی ما سرازیر شده بود.

54. you never answered my letters
تو به نامه های من هرگز پاسخ ندادی.

55. she decided to burn his letters and erase the memory of his love from her mind
تصمیم گرفت که نامه های او را بسوزاند و یاد عشق او را از خاطره ی خود بزداید.

56. the permutations of the three letters a,b and c are: acb,bca,bac
جایگشت های سه حرف cba عبارت اند از: bac, bca, acb

57. the word "table" has five letters
واژه ی "table" پنج وات دارد.

58. to teach a child his letters
یاد دادن الفبا به کودک

59. he is very dilatory in answering letters
او در پاسخ دادن به نامه بسیار کاهل است.

60. i expected you to write me letters
توقع داشتم برایم نامه بنویسی.

61. legal documents and his parents' love letters proved his bastardy
مدارک قانونی و نامه های عاشقانه ی والدینش حرامزادگی او را اثبات کرد.

62. the discovery of her husband's love letters was a fuel for her greater jealousy
کشف نامه های عشقی شوهرش محرک حسادت شدیدتر او شد.

63. the practice is to number the letters and dispatch them
روال این است که نامه ها را شماره بزنیم و بفرستیم.

64. he has my permision to read my letters
او از من اجازه دارد که نامه های مرا بخواند

65. i have to read a plethora of letters every day
هر روز باید یک خروار نامه بخوانم.

66. a bright point in the history of british letters
نقطه ی درخشانی در تاریخ ادب انگلیس

67. his desk was littered with old magazines and letters
میز کار او پر از مجله کهنه و نامه بود.

68. my desk is buried under an avalanche of letters
میز تحریر من زیر بهمنی از نامه مدفون شده است.

69. she sat behind her desk and wrote two letters
او پشت میز کارش نشست و دو نامه نوشت.

70. i wish you would desist from bombarding newspapers with letters
دلم می خواهد که دست از نامه پرانی به روزنامه ها برداری.

مترادف ها

حروف (اسم)
letters, particles, types

انگلیسی به انگلیسی

• belles lettres, high-quality literature, "classic" literature; writing or literature as a vocation; knowledge (mainly of literature); academic achievement, profound knowledge

پیشنهاد کاربران

ادبیات، ادبیات کلاسیک، آثار ادبی
letters
به معنای:حروف بزرگ
حروف کلمات
کلمه هایی که در یک پارت نوشته شده باشند.
به عنوان مثال من حروف رنگ قرمز دوست دارم.
. I like red letters
کلمه ها، نامه ها
حروف یا کلمات

اسناد. جواز

نامه ها
اسناد شهروندی

بپرس