letter

/ˈletər//ˈletə/

معنی: حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده، با حروف نوشتن، با حروف علامت گذاشتن
معانی دیگر: (الفبا) حرف، وات، مکتوب، (معمولا جمع) اوراق، مدارک، اعتبار نامه ها، (جمع) ادبیات، دانشمندی، علم، لفظ، نص، کلام، متن، حروف الفبا را نوشتن، وات نگاری کردن، (با حروف الفبا) تزئین یا مشخص کردن، (با حروف) دستنویس کردن، نگاشتن، معنی تحت اللفظی، (امریکا) حرف اول نام مدرسه یا دانشگاه که روی پارچه دوخته شده و به قهرمانان جایزه داده می شود (معمولا روی کاپشن خود می دوزند)، این جایزه را به دست آوردن، کرایه دهنده، اجاره دهنده، معرفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: to the letter
(1) تعریف: a written representation of a speech sound; specific character of an alphabet.
مشابه: character, symbol

(2) تعریف: a written message, usu. sent through the mail.
مترادف: missive
مشابه: billet-doux, communication, dispatch, epistle, message, note

(3) تعریف: the restricted rather than the implied or essential meaning of a law, contract, or the like.
مترادف: details, literalness, particulars, substance, terms

- the letter vs. the spirit of the law
[ترجمه Yasy] نامه در مقابل قانون
|
[ترجمه گوگل] حرف در مقابل روح قانون
[ترجمه ترگمان] نامه در مقابل روح قانون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (pl.) literary activity or literature in general.
مترادف: literature
مشابه: belles-lettres, humanities
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: letters, lettering, lettered
• : تعریف: to draw, copy, or write with letters.
مشابه: initial, inscribe, mark, sign, stencil, write
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to receive official recognition of having participated in a high school or college sport.

جمله های نمونه

1. letter box
(انگلیس) صندوق پست

2. letter of condolence
نامه ی تسلیت (آمیز)

3. letter of recommendation
توصیه نامه

4. letter of the law
نص قانون

5. letter writing
نامه نگاری

6. (a letter of) invitation
دعوتنامه

7. letter bomb
نامه یا بسته ی پستی که در آن بمب باشد

8. a letter by our learned and lamented friend
نامه ی دوست دانمشند و مرحوم ما

9. a letter destined for kashan
نامه ای که به مقصد کاشان ارسال شده بود

10. a letter from mehri
نامه ای از مهری

11. a letter full of menace
نامه ای پر از تهدید

12. a letter is waiting for you on the table
نامه ای روی میز در انتظار شماست.

13. a letter of complaint
شکایت نامه

14. a letter of introduction
معرفی نامه

15. a letter of recommendation
توصیه نامه

16. a letter shot through with kindness
نامه ای آکنده از محبت

17. a letter that purports to express public opinion
نامه ای که ادعا می شود بیانگر افکار عمومی است

18. arianne's letter rejoiced my heart
نامه ی آرین قلبم را شاد کرد.

19. capital letter
حرف بزرگ

20. his letter arrived yesterday
نامه ی او دیروز رسید.

21. his letter infuriated me
نامه ی او مرا بسیار عصبانی کرد.

22. his letter offended the country's religious hierarchy
نامه ی او موجب رنجش بلندپایگان مذهبی کشور شد.

23. his letter showed his detestation of his brother's actions
نامه ی او تنفر او از اعمال برادرش را آشکار می کرد.

24. his letter was full of misspellings
نامه ی او پر از غلط املایی بود.

25. the letter "b" in "debt" is silent
حرف "b" در "debt" ناآوا (ناملفوظ) است.

26. the letter "e" in "mouse" is mute
حرف "e" در (واژه ی) "mouse" غیر ملفوظ است.

27. the letter bears the seal of the queen
نامه دارای لاک و مهر ملکه است.

28. the letter bore his signature
نامه امضای او را داشت.

29. the letter is in my father's handwriting
نامه به خط پدرم است.

30. the letter is in the mail and he will get it tomorrow
نامه پست شده است و فردا به دستش خواهد رسید.

31. the letter of recommendation i have been requested to write
توصیه نامه ای که از من درخواست شده است بنویسم

32. the letter reached me yesterday
نامه دیروز به من رسید.

33. the letter was brimful of complaints and threats
نامه پر بود از شکوه و تهدید.

34. the letter was directed to me
نامه به من نوشته شده بود.

35. the letter was on the desk but its date and signature had been deleted
نامه روی میز بود ولی تاریخ و امضای آن حذف شده بود.

36. this letter shows hassan's claims to be false
این نامه دروغ بودن ادعاهای حسن را ثابت می کند.

37. this letter was mailed two weeks ago
این نامه دو هفته پیش پست شده بود.

38. to letter a poster
پوستری را دارای حروف (الفبا) کردن

39. to letter one's name
نام خود را با حروف نگاشتن

40. a blind letter
نامه ی ناخوانا،حرف الفبای ناخوانا

41. a business letter
نامه ی بازرگانی

42. a half-finished letter
نامه ی نیمه تمام

43. a pencil-written letter
نامه ای که با مداد نوشته شده

44. a postmarked letter
نامه ی دارای مهر ابطال (که ضمنا تاریخ انداختن آن در پست را هم نشان می دهد)

45. a ten-line letter
نامه ی ده سطری

46. a thank-you letter
نامه ی سپاس (سپاس آمیز)

47. address the letter with a red pen
نشانی را با قلم قرمز روی (پاکت) نامه بنویس.

48. an open letter
نامه ی سر گشاده

49. answer my letter at your earliest convenience
نامه مرا در اولین فرصتی که برایتان ممکن است پاسخ دهید.

50. duplicate this letter and put it in the file
یک نسخه از این نامه تهیه کن و در پرونده بگذار.

51. her insulting letter filled me with indignation
نامه ی توهین آمیز او خلق مرا بسیار تنگ کرد.

52. her mischievous letter
نامه ی فتنه انگیز او

53. the initial letter of your name
نخستین حرف نام شما

54. the purloined letter
نامه ی دزدیده شده

55. to the letter
دقیقا،حرف به حرف،کلمه به کلمه،طابق النعل بالنعل

56. a badly drafted letter
نامه ای که بد نوشته شده است

57. a beautifully phrased letter
نامه ای که زیبا عبارت پردازی شده است

58. contained in his letter
مندرج در نامه ی او

59. cyrus put the letter in an envelope and sealed it
سیروس نامه را در پاکت گذاشت و در آن را چسباند.

60. he copied the letter
او نامه را رونوشت کرد.

61. he crumpled the letter and pitched it
نامه را مچاله کرد و دور انداخت.

62. he expedited a letter under the cover of night to amir arsalan
او شبانه نامه ای برای امیر ارسلان فرستاد.

63. he folded the letter in an envelope and mailed it
نامه را در پاکت گذاشت و پست کرد.

64. he read the letter three times over
او نامه را سه بار خواند.

65. he stuffed the letter through the door and rushed away
نامه را از در تو انداخت و با شتاب رفت.

66. he wrote a letter to his new love
نامه ای به یار تازه اش نوشت.

67. i dictated the letter to the secretary
من نامه را به منشی دیکته کردم.

68. i drafted the letter and gave it to them to make the necessary changes and type it
نامه را پیش نویس کردم و به آنها دادم تا پس از اعمال تغییرات لازم آن را ماشین کنند.

69. i photocopied the letter
نامه را فتوکپی کردم.

مترادف ها

حرف (اسم)
word, particle, speech, talk, say, aitch, letter, yap, blabbermouth, jib, grapheme

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

ادبیات (اسم)
letter, belles lettres, literature

نامه (اسم)
epistle, letter, manifest, breve

مراسله (اسم)
epistle, letter

نویسه (اسم)
letter, grapheme

موجر (اسم)
letter, renter, lessor, landlord, hirer

دانش (اسم)
knowledge, learning, witting, letter, scholarship, wisdom, science, kenning, lore

کاغذ (اسم)
letter, paper

عریضه (اسم)
letter, petition, memorial

مرسوله (اسم)
letter

حرف الفباء (اسم)
letter

حرف چاپی (اسم)
letter

اثار ادبی (اسم)
letter

اجازه دهنده (اسم)
letter

با حروف نوشتن (فعل)
letter

با حروف علامت گذاشتن (فعل)
letter

تخصصی

[برق و الکترونیک] حرف نویسه ی القایی که صداهای زبان گفتاری را نمایش می دهد .
[ریاضیات] حرف

انگلیسی به انگلیسی

• character which is part of an alphabet; written communication sent to a person or organization; literal meaning; emblem containing a school's initial and awarded for excellent performance (esp. in sports)
write in letters, mark with letters
when you write a letter, you write a message on paper and send it to someone, usually through the post.
letters are also written symbols which represent the sounds of a language.

پیشنهاد کاربران

دانشمندی، علم
A man of letter
مردی عالم
نامه
مثال: She received a letter from her friend overseas.
او یک نامه از دوست خود در خارج از کشور دریافت کرد.
before the letter
از کلمۀ فرانسوی avant la lettre گرفته شده یعنی قبل از اینکه این کلمه وضع شود.
کلمه به کلمه، بطور کامل
Letter:نامه
I shouldn't read the letter because it isn't . 💌mine
اسم letter به معنای حرف ( الفبا )
اسم letter در این مفهوم اشاره دارد به هر یک از نشانه هایی که در الفبای یک زبان وجود دارد، حروف الفبا در واقع نشانه ها و نماد های نوشتاری صداهای یک زبان بخصوص هستند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

the letter d ( حرف d )
توضیحاتی در رابطه با اسم letter
اسم letter در مفهوم نامه اشاره دارد به ارتباط نوشتاری. سخنان و اطلاعاتی که بر روی کاغذ نوشته شده و در درون پاکت نامه گذاشته می شود و توسط پست و یا پیک به آدرس مشخصی برای فرد بخصوصی فرستاده می شود. مثال:
to mail a letter ( نامه ارسال کردن )
منبع: سایت بیاموز

مدارک
نامه
متن
نوشته
مکتوب

معنی: حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده، با حروف نوشتن، با حروف علامت گذاشتن
نامه
I didn't want anybody to see the letters so I burned them
نمی خواستم کسی نامه ها را ببیند برای همین آن ها را سوزاندم 🧯
نامه ، پست ، ایمیل ، پست
جمله :
I Mail a letter in the malibox
( من یک پست ( نامه ) در صندوق پست انداختم .
نامه نویسی
نامه
He is writing a letter.
man of letters: ادیب، اهل سخن، سخندان، سخن پرداز
نامه
حرف
نامه یا ایمیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس