• : تعریف: intended to cause or capable of causing death or extreme harm; deadly. • مترادف: deadly, deathly, fatal, killing, mortal, poisonous • متضاد: harmless • مشابه: baneful, harmful, malignant, murderous, noxious, pernicious, pestilent, terminal, toxic, virulent, vital
- Taken in large doses, this drug could be lethal.
[ترجمه گوگل] مصرف این دارو در دوزهای زیاد می تواند کشنده باشد [ترجمه ترگمان] مصرف زیاد، این مواد ممکنه کشنده باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The huge man dealt him a lethal blow.
[ترجمه گوگل] مرد بزرگ ضربه مهلکی به او وارد کرد [ترجمه ترگمان] مرد تنومند با ضربه محکمی به او ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a lethal dose of poison
مقدار مهلکی سم
2. a lethal weapon
سلاح مرگبار
3. shells containing lethal chemicals
پرتابه های حاوی مواد شیمیایی مهلک
4. car fumes are lethal
دود ماشین کشنده است.
5. this medicine is lethal in exessive doses
این دارو به میزان زیاده از حد مهلک است.
6. war dealt a lethal blow to the country's economy
جنگ ضربه ی مرگ آوری به اقتصاد کشور وارد آورد.
7. These chemicals are lethal to fish.
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی برای ماهی کشنده هستند [ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی به ماهی مهلک هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was executed by lethal injection earlier today.
[ترجمه گوگل]او اوایل امروز با تزریق آمپول مرگبار اعدام شد [ترجمه ترگمان]او امروز با تزریق مهلک اعدام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Pot-holes can be lethal for the unwary cyclist.
[ترجمه گوگل]سوراخ های گلدان می تواند برای دوچرخه سوار بی احتیاط کشنده باشد [ترجمه ترگمان]سوراخ Pot میتونه برای دوچرخه unwary ها هم کشنده باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The closure of the factory dealt a lethal blow to the town.
[ترجمه گوگل]تعطیلی کارخانه ضربه مهلکی به شهر وارد کرد [ترجمه ترگمان]تعطیلی این کارخانه ضربه ای مهلک به شهر وارد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was a potentially lethal mixture of drugs.
[ترجمه گوگل]این ترکیبی بالقوه کشنده از داروها بود [ترجمه ترگمان]این یک ترکیب بالقوه مرگبار از مواد مخدر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You and that car-it's a lethal combination!
[ترجمه گوگل]شما و آن ماشین - این یک ترکیب کشنده است! [ترجمه ترگمان]تو و اون ماشین یه ترکیب lethal! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A hammer can be a lethal weapon.
[ترجمه گوگل]چکش می تواند یک سلاح کشنده باشد [ترجمه ترگمان]یه چکش میتونه یه سلاح کشنده باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In some US states execution is by lethal injection.
[ترجمه گوگل]در برخی از ایالت های آمریکا اعدام با تزریق کشنده است [ترجمه ترگمان]در بعضی از ایالات آمریکا اعدام به وسیله تزریق مرگبار انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Frost and wet are the lethal combination for plants.
[ترجمه ایمان] سرمازدگی و رطوبت ترکیبی کشنده برای گیاهان هستند
|
[ترجمه گوگل]یخبندان و مرطوب ترکیبی کشنده برای گیاهان هستند [ترجمه ترگمان]فراست و مرطوب ترکیب کشنده گیاهان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Higher taxes and higher inflation were a lethal combination .
[ترجمه گوگل]مالیات های بالاتر و تورم بالاتر ترکیبی مرگبار بود [ترجمه ترگمان]مالیات های بالاتر و تورم بالاتر ترکیبی مرگبار بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. They were close to weaponizing ricin—a lethal plant toxin.
[ترجمه گوگل]آنها نزدیک بود که ریسین را که یک سم گیاهی کشنده است، مسلح کنند [ترجمه ترگمان]اونا نزدیک به \"weaponizing رایسن\" بودن یه سم کشنده سمی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. A man awaiting death by lethal injection has been saved by a last minute reprieve.
[ترجمه گوگل]مردی که در انتظار مرگ با تزریق کشنده بود با مهلت آخرین لحظه نجات یافت [ترجمه ترگمان]مردی که با تزریق کشنده در انتظار مرگ منتظر مرگ است در یک دقیقه دیگر نجات یافت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The barriers are lethal to fish trying to swim upstream.
[ترجمه گوگل]این موانع برای ماهیانی که سعی می کنند در بالادست شنا کنند کشنده هستند [ترجمه ترگمان]این موانع مهلک هستند و ماهی ها سعی در شنا کردن دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
🔘 Poisonous 🔘 Ruinous 🔘 Toxic 🔘 Virulent 🔘 Pernicious ✅ Definition: 👉 Causing great harm, damage, or injury, often in a gradual or hidden way.
مهلک. کشنده مثال: lethal gas escaped گازِ مهلک و کشنده به بیرون نشت کرد.
مرگبار، مرگ آور، کشنده، مهلک، مخرب
✔️Very harmful . . . A: The witness identified the Maria Winberg suspect as this person. Wanna tell me your whereabouts the night of April 2nd . B: I couldn't keep this quiet on my own Enter Morris Brandt, the most lethal lawyer in New York Limitless 2011🎥
[پزشکی] مُهلک، کُشنده
کشنده ، اثر کشندگی داشتن
• fatal, deadly, causing death; very harmful, dangerous • something that is lethal can kill people or animals. . Like lethal presence what was your reason to leave your country and become a refugee? - lethal presence. If I stayed, I would be in danger
عامل مرگ
هولناک، فجیع
بادرود به پارسی دوستان گرانسنگ به گزاره زیر بنگرید: seedling was lethal. در نگاه نخست بدین چم بازمی گردانیم :گیاهچه ها کشنده یا مرگ آور هستند؛که نادرست است. پس ما در اینجا واژه ( میرا یا زیست ناپذیر ) راپیشنهاد می کنیم.