let up

/ˈletˈəp//letʌp/

معنی: کند کردن، انقطاع، فروکش
معانی دیگر: 1- کند شدن، کم شدن 2- ایستادن، انقطاع، فروکش، مکک، مکک کردن، خفیف شدن، (عامیانه)، کم شدن (مثلا کوشش و تقلا)، تخفیف، کاهش، وقفه، ایست، درنگ

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to cease or diminish.
مترادف: abate, cease, decrease, diminish, lessen, slacken, subside
مشابه: blow over, lull, moderate, relax

- Finally, the rain let up.
[ترجمه سپیده صانعی] بالاخره باران قطع شد ( کم شد )
|
[ترجمه نسرین عیدانی] قطع شدن موقت باران
|
[ترجمه گوگل] بالاخره بارون قطع شد
[ترجمه ترگمان] بالاخره باران راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a stop, pause, or momentary relief.
مترادف: cease, cessation, lull, pause, slack, stop
مشابه: halt, interval, recess, respite, rest, standstill

- a letup in the rain
[ترجمه سپیده صانعی] بالاخره باران قطع شد ( کم شد )
|
[ترجمه نسرین عیدانی] قطع شدن موقت باران
|
[ترجمه گوگل] یک استراحت در باران
[ترجمه ترگمان] a در باران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a pronounced decrease in intensity; abatement.
مترادف: abatement, fall-off, mitigation
مشابه: cessation, decrease, diminution, lull, moderation, reduction, slack, surcease

- a letup in press criticism of the president
[ترجمه گوگل] افت در انتقاد مطبوعات از رئیس جمهور
[ترجمه ترگمان] انتقادی که در انتقاد از رئیس جمهور به عمل آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We have overspent . We'll have to let up our expenditures next month.
[ترجمه گوگل]ما بیش از حد خرج کرده ایم ماه آینده باید هزینه هایمان را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان] ما \"overspent\" داریم ماه بعد باید به expenditures بپردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let up on Jane. She is sick.
[ترجمه گوگل]دست از سر جین بردار او مریض است
[ترجمه ترگمان]بیا بریم سراغ جین اون مریضه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The rain didn't let up all day.
[ترجمه خدیجه] باران تمام روز قطع نشد.
|
[ترجمه گوگل]باران تمام روز فروکش نکرد
[ترجمه ترگمان]باران تمام روز را بیدار نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't let up before you get all things finished.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه همه کارها را تمام کنید تسلیم نشوید
[ترجمه ترگمان]پیش از این که همه چیز را به آخر برسانی دست از سرم بردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can't let up on our efforts to compete with other more successful firms.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم از تلاش خود برای رقابت با سایر شرکت های موفق تر دست برداریم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به تلاش های خود برای رقابت با شرکت های موفق تر دیگر اجازه بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When he was with her, his nerve never let up.
[ترجمه گوگل]وقتی با او بود، اعصابش قطع نمی شد
[ترجمه ترگمان]، وقتی با اون بود اعصابش هیچ وقت تسلیم نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rain had let up.
[ترجمه گوگل]باران تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]باران راه افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wind let up during the night.
[ترجمه گوگل]باد در طول شب خاموش شد
[ترجمه ترگمان]باد در طول شب می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mother thought the pain would never let up.
[ترجمه گوگل]مادر فکر می کرد که درد هرگز تسلیم نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]مادر فکر می کرد که درد هرگز از پا در نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We mustn't let up, even though we're winning.
[ترجمه گوگل]ما نباید تسلیم شویم، حتی اگر برنده هستیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید از هم جدا بشیم، حتی با وجود اینکه داریم برنده میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will the rain ever let up?
[ترجمه گوگل]آیا هرگز باران قطع می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا باران هرگز از پا در نخواهد آمد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wind had dropped and the rain gradually let up.
[ترجمه گوگل]باد کم شده بود و بارون کم کم کم شده بود
[ترجمه ترگمان]باد از زمین افتاده بود و باران کم کم شروع به وزیدن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That O'Neill man isn't going to let up now he's got his teeth into it.
[ترجمه گوگل]آن مرد اونیل حالا دست از کار نمی کشد، او به این موضوع دست می زند
[ترجمه ترگمان]این مرد Neill حالا دیگر نمی خواهد بلند شود، دندان هایش را در آن فرو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The moral is simple: do not let up until the time-up bell sounds.
[ترجمه نسرین عیدانی] اصل ساده اخلاقی اینست: تا زمانی که زنگ پایان به صدا درنیامده دست از تلاش برندارید ( کم کاری نکنید )
|
[ترجمه گوگل]اخلاقیات ساده است: تا زمانی که زنگ زمان به صدا درآمده است دست از تلاش برندارید
[ترجمه ترگمان]اخلاقی ساده است: تا زمانی که زنگ ساعت به صدا در آید، رها نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pressure at work continued without any letup.
[ترجمه گوگل]فشار در محل کار بدون هیچ وقفه ای ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]فشار کار بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Streets were flooded, but still there was no let-up in the rain.
[ترجمه گوگل]خیابان ها آبگرفته بود، اما باز هم از بارش باران خبری نبود
[ترجمه ترگمان]خیابان ها پر از سیل بود، اما هنوز باران نمی بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There was no let-up in the battle on the money markets yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز در نبرد در بازارهای پول هیچ وقفه ای وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]دیروز در نبرد با پول در بازار پولی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There can be no let-up in the war against drugs.
[ترجمه گوگل]در جنگ با مواد مخدر نمی توان تسلیم شد
[ترجمه ترگمان]در جنگ علیه مواد مخدر نمی توان اجازه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. At peak times there is no let-up with an endless string of calls back-to-back.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های اوج، با یک رشته بی‌پایان تماس‌های پشت سر هم، مهلتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در زمان اوج، هیچ راه حلی برای یک رشته پایان ناپذیر از تماس های پشت به عقب وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The second period saw no let-up from either side with both still determined to play 15-man rugby.
[ترجمه گوگل]در دوره دوم هیچ وقفه ای از هیچ یک از طرفین دیده نشد و هر دو هنوز مصمم به بازی راگبی 15 نفره بودند
[ترجمه ترگمان]دوره دوم اجازه خروج از هر دو طرف را نداشت و هر دوی آن ها هنوز مصمم به بازی راگبی ۱۵ نفره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. On past form he need fear no let-up in the fight.
[ترجمه گوگل]در فرم گذشته او نیاز به ترس ندارد و در مبارزه رها نمی شود
[ترجمه ترگمان]در حالت گذشته او به ترس نیاز دارد، نه در جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Conference speakers repeatedly called for no let-up against the unions.
[ترجمه گوگل]سخنرانان کنفرانس بارها خواستار عدم تسلیم شدن در برابر اتحادیه ها شدند
[ترجمه ترگمان]سخنرانان کنفرانس به طور مکرر خواستار عدم اجازه در برابر اتحادیه ها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. There was to be no let-up for more than three months.
[ترجمه گوگل]قرار نبود بیش از سه ماه رها شود
[ترجمه ترگمان]بیش از سه ماه بود که اجازه ورود به آنجا را نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The winds howled and moaned without letup.
[ترجمه گوگل]بادها بی وقفه زوزه می کشیدند و ناله می کردند
[ترجمه ترگمان]باد زوزه می کشید و ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. There's going to be no let-up, you know.
[ترجمه گوگل]میدونی که هیچ مهلتی وجود نداره
[ترجمه ترگمان]هیچ راه فراری در کار نیست، خودت که می دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They pressed on without letup until they got to the top of the hill.
[ترجمه گوگل]آنها بدون وقفه ادامه دادند تا اینکه به بالای تپه رسیدند
[ترجمه ترگمان]به راه افتادند، تا اینکه به بالای تپه رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. We must develop the advanced productive forces without letup.
[ترجمه گوگل]ما باید نیروهای مولد پیشرفته را بدون وقفه توسعه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نیروهای تولیدی پیشرفته را بدون letup توسعه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. There was never a letup in the noise.
[ترجمه گوگل]هرگز در سر و صدا وقفه ای وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت صدایی در این سر و صدا نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کند کردن (فعل)
slacken, rebate, clog, dull, blunt, sheathe, decelerate, hebetate, let up

انقطاع (اسم)
cessation, interruption, slack, discontinuity, curtailment, letup

فروکش (اسم)
lysis, ebb, subsidence, fall, collapse, letup, falling, deflation

انگلیسی به انگلیسی

• become less extreme or slower (e.g. "it's been snowing so hard for a long time. will it ever let up?")
if there is a let-up of something unpleasant, there is a reduction in the intensity of it.
lessening, reduction (of pressure, force, effort, etc.); pause, break

پیشنهاد کاربران

let - up
a pause or reduction in something, usually something bad
اسم/ مکث یا کاهش در چیزی، معمولاً چیزی بد
The airline authorities are not expecting a let - up in delays ( = are not expecting delays to stop ) for the rest of the summer.
...
[مشاهده متن کامل]

As the end of 2023 approaches, the Israeli offensive is showing no signs of any let - up and the death toll is certain to rise on both sides as fighting continues.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/let-up
بند آمدن
قطع شدن
متوقف شدن
دست از تلاش برداشتن
اَمان دادن
letup ( noun=respite
وقفه
This phrasal verb means stop completely or at least become slower
معنی متوقف شدن به طور کامل یا کند شدن یا بند اومدن در مورد بارون
برای مثال:
Let's stay inside until the rain Lets up
بیا تا بارون بند میاد صبر کنیم یا داخل بمونیم .
@لَنگویچ
شل گرفتن
Ex : if you let up you you will lag behind
[The Weather Improves]
[Collocation]
the rain stops/​lets up/​holds off
To relax
To slow down
به خود فشار نیاوردن !
If you don't let up, you will collapse.
اگه همچنان به خودت فشار بیاری. . . .
فروکش کر دن فشار - استراحت کردن - خلاصی یافتن
۱ - خفیف شدن - فروکش کردن - ایستادن
The traffic in this city never lets up, even at night
۲ - دست برداشتن از انجام کاری - بیخیال شدن
You’re doing really well, but you can’t afford to let up now
۳ - ( به کسی ) سخت نگرفتن
Let up on Jane. She is sick
از شدت چیزی کاسته شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس