[ترجمه نوید] من چیزی نگفتم . من چیزی رو فاش نکردم .
|
[ترجمه .] من گربه را از کیف بیرون نیاوردم
|
[ترجمه گوگل]من گربه را از کیف بیرون نگذاشتم [ترجمه ترگمان]من گربه را از کیف بیرون نیاوردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Let the cat out of the bag.
[ترجمه سهیلا] بذار حقیقت فاش بشه.
|
[ترجمه گوگل]اجازه دهید گربه از کیسه خارج شود [ترجمه ترگمان] گربه رو ول کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some idiot's let the cat out of the bag -- Mrs Simpson realizes there's something going on.
[ترجمه نوید] یک احمق دهن لقی کرده ، خانم سیمپسون فهمیده که اینجا یه خبرایی هست .
|
[ترجمه گوگل]یک احمق گربه را از کیف بیرون آورده است - خانم سیمپسون متوجه می شود که چیزی در حال وقوع است [ترجمه ترگمان]یک احمق گربه را از کیف بیرون می اورد - خانم سیمپسون خبر می دهد که اتفاقی دارد می افتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I let the cat out of the bag with only one day to go.
[ترجمه گوگل]من گربه را در حالی که تنها یک روز مانده بود از کیف بیرون آوردم [ترجمه ترگمان]گربه را با یک روز از کیف بیرون آوردم تا بروم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In uttering these words he let the cat out of the bag.
[ترجمه گوگل]با گفتن این کلمات، گربه را از کیف بیرون آورد [ترجمه ترگمان]با گفتن این کلمات گربه را از کیف بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Really ? Who let the cat out of the bag?
[ترجمه گوگل]واقعا؟ چه کسی گربه را از کیف خارج کرد؟ [ترجمه ترگمان]واقعا؟ چه کسی گربه را از کیف بیرون آورد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I accidently let the cat out of the Bag.
[ترجمه رضا] من بصورت تصادفی ( قضیه، راز، موضوع و. . . ) را لو دادم
|
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی گربه را از کیف خارج کردم [ترجمه ترگمان]تصادفا گربه را از بگ اند بیرون می کشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They have certainly let the cat out of the bag there.
[ترجمه گوگل]آنها مطمئناً گربه را از کیف در آنجا رها کرده اند [ترجمه ترگمان]آن ها قطعا اجازه می دهند که این گربه از کیف بیرون برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I was trying to keep the party a secret, but Mel went and let the cat out of the bag.
[ترجمه علی] من میخواستممهمونی رو مخفی نگه دارم اما مل رفت و لو داد
|
[ترجمه گوگل]من سعی می کردم مهمانی را مخفی نگه دارم، اما مل رفت و گربه را از کیف بیرون آورد [ترجمه ترگمان]داشتم سعی می کردم این مهمونی رو مخفی نگه دارم، ولی مل رفت و گربه را از کیف بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I wanted mother's present to be a secret, but my sister let the cat out of the bag.
[ترجمه گوگل]می خواستم هدیه مادر راز باشد، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون آورد [ترجمه ترگمان]می خواستم هدیه مادر یک راز باشد، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag. Sentence dictionary
[ترجمه رضا] خواستم یه سورپرایز باشه اما خواهرم اونو لو داد
|
[ترجمه گوگل]می خواستم سورپرایز باشد، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون آورد فرهنگ لغت جمله [ترجمه ترگمان]می خواستم یک سورپرایز باشد، اما خواهرم گذاشت که گربه از کیسه بیرون برود فرهنگ لغت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We tried to keep the party a surprise for my mother but my sister let the cat out of the bag.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم مهمانی را برای مادرم سورپرایز نگه داریم، اما خواهرم اجازه داد گربه از کیف بیرون بیاید [ترجمه ترگمان]سعی کردیم برای مادرم سورپرایز بگیریم، اما خواهرم گربه را از کیف بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I'm sorry. Jim knows about last week's party. I'm afraid I let the cat out of the bag.
[ترجمه گوگل]متاسفم جیم از مهمانی هفته گذشته خبر دارد می ترسم گربه را از کیف بیرون بیاورم [ترجمه ترگمان]متاسفم جیم از مهمانی هفته پیش خبر دارد می ترسم گربه را از کیف بیرون بکشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• reveal the secret
پیشنهاد کاربران
به معنای فاش کردن یک راز یا اطلاعات محرمانه به صورت ناخودآگاهانه است. لو دادن یا افشای راز کسی پته کسی را روی آب انداختن
Spill the beans راز را برملا کن
آشکار ساختن راز پته ی کسی رو روی آب ریختن فاش کردن راز ( بطور غیر عمدی و ناخودآگاه ) لو دادن راز ( غیر عمدی و سهوا )
You accidentally tell people a secret/something you should not tell یهوویی یه حرفی که باید مخفی بمونه از دهن ادم میپره بیرون سوتی دادن - زیر زبون نداشتن
بند رو به آب دادن و قضیه رو لو دادن . . . . از دهنش پرید . . . راز رو برملا کرد. . . دهن لقی کرد و قضیه رو برملا کرد
آلو در دهانش خیس نمی خورد
to allow a secret to be known, usually without intending to لو دادن یک راز، معمولاًبدون قصد قبلی I was trying to keep the party a secret, but Mel went and let the cat out of the bag The company was planning a major product launch, but someone let the cat out of the bag and leaked the details to the press ... [مشاهده متن کامل]
We were trying to keep the news about our engagement a secret, but my best friend couldn't resist and let the cat out of the bag on social media I was nervous about revealing my true feelings, but I finally decided to let the cat out of the bag and tell her how I really felt The team was working on a top - secret project, but someone let the cat out of the bag and now the competition knows what we're up to
تمامی این اصطلاحات رایج مفهوم افشای راز و بند را آب دادن می دهند: 🖊 let the cat out of the bag 🖊 spill the beans 🖊 give the game away 🖊 give the show away
توضیح درباره اصطلاح let the cat out of the bag در قدیم وقتی مردم می رفتند که خوک بخرند، مغازه دار کلک می زد و گربه به جای خوک در کیسه قرار می داد. وقتی مردم می رفتند و کیسه را باز می کردند راز برملا می شد و می فهمیدند که حقیقت چیست. منبع: سایت بیاموز
پته رو به آب دادن
پته کسی را روی آب انداختن
بصورت اتفاقی رازی یا چیزی رو به مردم گفتید که نباید می گفتید