عبارت ( phrase )
• : تعریف: to unleash without restraint, as utterance or activity.
- Rodriguez let rip a homerun that won the game.
[ترجمه گوگل] رودریگز اجازه داد یک هومران را پاره کند که برنده بازی شد
[ترجمه ترگمان] Rodriguez a را رها کرد که برنده مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Rodriguez a را رها کرد که برنده مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fireworks are all set up, so let 'em rip!
[ترجمه گوگل] آتش بازی ها همه چیده شده اند، پس بگذارید پاره کنند!
[ترجمه ترگمان] وسایل آتش بازی درست شده، پس بذار پاره شون کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وسایل آتش بازی درست شده، پس بذار پاره شون کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید