let loose


رها کردن، بیرون دادن، برون دمیدن، ول دادن، 1- رها کردن، آزاد کردن 2- بیرون دادن، در کردن، ول کردن

جمله های نمونه

1. The allies let loose an intensive artillery bombardment over the border.
[ترجمه گوگل]متفقین یک بمباران شدید توپخانه ای را بر فراز مرز انجام دادند
[ترجمه ترگمان]متفقین اجازه رها کردن یک بمباران شدید توپخانه از سوی مرز را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She let loose a string of four-letter words.
[ترجمه گوگل]او یک رشته از کلمات چهار حرفی را رها کرد
[ترجمه ترگمان]او یک رشته کلمات چهار نامه را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She let loose a stream of abuse.
[ترجمه گوگل]او جریانی از سوء استفاده را رها کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه سیل سو استفاده رو رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Teenagers need a place to let loose.
[ترجمه گوگل]نوجوانان به مکانی برای رها کردن نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان به جایی نیاز دارند که رها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was at last let loose in the kitchen.
[ترجمه گوگل]بالاخره او را در آشپزخانه رها کردند
[ترجمه ترگمان]سرانجام خود را در آشپزخانه رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just close your eyes and let loose your imagination.
[ترجمه گوگل]فقط چشمان خود را ببندید و تخیل خود را رها کنید
[ترجمه ترگمان]فقط چشاتو ببند و ذهنت رو شل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He let loose a stream of abuse.
[ترجمه گوگل]او جریانی از سوء استفاده را رها کرد
[ترجمه ترگمان]جریان سو استفاده را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He turned round and let loose a torrent of abuse.
[ترجمه گوگل]او چرخید و سیلی از سوء استفاده را رها کرد
[ترجمه ترگمان]سپس برگشت و سیلی از ناسزا بر او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pitcher wound up and let loose a fastball.
[ترجمه گوگل]پارچ پیچ خورد و توپ سریعی را رها کرد
[ترجمه ترگمان]پارچ به توپ ضربه زد و توپ را شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A team of professionals were let loose on the project.
[ترجمه گوگل]تیمی از متخصصان در این پروژه رها شدند
[ترجمه ترگمان]یک تیم از افراد حرفه ای در این پروژه رها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was as though she'd been let loose from shackles she hadn't even known she'd been wearing.
[ترجمه گوگل]انگار او را از غل و زنجیرهایی رها کرده بودند که حتی نمی دانست آن را بسته است
[ترجمه ترگمان]درست مثل این بود که او از غل و زنجیر رها شده بود و حتی خبر نداشت که او پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Leaning out of the window, he let loose a stream of abuse.
[ترجمه گوگل]او که از پنجره به بیرون خم شده بود، جریانی از سوء استفاده را رها کرد
[ترجمه ترگمان]از پنجره به بیرون خم شد و جریان سو استفاده را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In their most visible work, astronauts will let loose a retrievable satellite carrying a coffin-sized inflatable antenna.
[ترجمه گوگل]در مشهودترین کار خود، فضانوردان یک ماهواره قابل بازیابی را که حامل یک آنتن بادی به اندازه تابوت است، رها می کنند
[ترجمه ترگمان]در most کار، فضانوردان یک ماهواره retrievable را رها می کنند که یک آنتن بادکنکی با اندازه تابوت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The assembled company was let loose on Edinburgh for the last time.
[ترجمه گوگل]شرکت مونتاژ شده برای آخرین بار در ادینبورگ رها شد
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای آخرین بار در ادینبورگ آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hundreds of bullets were let loose - followed by tear-gas and even mortar shells - as protesters were cut down without mercy.
[ترجمه گوگل]صدها گلوله شلیک شد - به دنبال آن گاز اشک آور و حتی گلوله های خمپاره - در حالی که معترضان بدون ترحم کشته شدند
[ترجمه ترگمان]صدها فشنگ در پی آن رها شدند - گاز اشک آور و حتی گلوله های خمپاره - به طوری که معترضان بدون رحم و شفقت برکنار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• release, free, let go

پیشنهاد کاربران

This phrase is used to describe the act of urinating freely or without inhibition.
ادرار کردن با فراغ بال یا بدون شرم و حیا.
مثال؛
After holding it in for so long, I finally let loose.
A person might say, “I couldn’t find a bathroom, so I had to let loose behind a tree. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Someone might jokingly comment, “Watch out, I’m about to let loose like a racehorse. ”

شل کردن
به رگبار بستن
رها کردن
به حال خود رها کردن
آزاد گذاشتن

بپرس