... [مشاهده متن کامل]
- Persian: "دوباره دیر کرد، اما تصمیم گرفتم چشم پوشی کنم. "
( Literal: "چشم پوشی کردن" = to turn a blind eye )
- Alternative Persian: "بی خیال شدم. " ( More casual )
- Persian: "در یک ازدواج موفق، یاد می گیری از چیزهای کوچک بگذری. "
( Verb: "گذشتن از" = to let go of )
- Persian: "یک مدیر خوب از اشتباهات چشم پوشی نمی کند. "
- Persian: "او از رفتار بی ادبانه اش گذشت چون نمی خواست دعوا کند. "
- Persian: "این بار می گذرم، اما دفعه بعد دیر نکن. "
- Persian: "او حرف جنسیت زده زد، اما او آن را نادیده گرفت. "
( Verb: "نادیده گرفتن" = to ignore )
- Persian: "فرصت های خوب را از دست نده!"
( Literal: "از دست ندادن" = to not let slip away )
- Persian: "استاد مهلت تحویل را یک هفته تمدید کرد. "
- - -
- "بی خیال شدن" ( casual ) → Best for informal contexts among friends.
- "چشم پوشی کردن" ( neutral ) → For intentional overlooking.
- "نادیده گرفتن" → Stronger, implies deliberate ignoring.
"پولم را پس ندادی!"
"این بار می گذرم. "
زیر سبیلی رد کردن
به روی خود نیاوردن
به روی خود نیاوردن
بی خیال شدن
زیاد توجه نکردن، چشم پوشی کردن، اعتنا نکردن، به حال خودش رهایش کردن