... [مشاهده متن کامل]
ناامید کردن یا ناتوانی در برآورده کردن انتظارات.
این می تواند به وضعیتی اشاره داشته باشد که در آن شخصی به تعهد یا قول خود عمل نمی کند، یا جایی که شخص یا چیز آنطور که انتظار می رود عمل نمی کند.
مثال؛
چیز ناامید کننده ، ضد حال ، حالگیری
let - down اسم هست یعنی ناکامی و سرخوردگی disappointment
let sb down فعل هست یک phrasal verb یعنی کسی را ناکام و مایوس و ناامید کردن و پشتش رو خالی کردن ( نکته مهم you not expected )
When such advisers fail in their duty, they let down the whole system
let sb down فعل هست یک phrasal verb یعنی کسی را ناکام و مایوس و ناامید کردن و پشتش رو خالی کردن ( نکته مهم you not expected )
نارو زدن، پشت کسی رو خالی کردن، ( کسی رو ) ناامید کردن
بلند کردن لباس ( مثلا قد شلوار کوتاه شده باید بلندترش کرد )
پشت کسی رو خالی کردن
✔️ fail to support or help someone as they had hoped or expected
✔️ to cause someone to be disappointed, often because you have failed to do what you promised
... [مشاهده متن کامل]
Don't let down = ولش نکن، رهاش نکن
سه تا معنی داره
کسی را مایوس کردن ، روی کسی را زمین انداختن
پنچر کردن یا باد را خالی کردن ( تایر )
به کمک زنجیر یا طناب جسمی را به طرف پایین هدایت کردن
مثلا I let the bucket down to bring out some water.
عکس زیر هم مثال گزینه سومه
کسی را مایوس کردن ، روی کسی را زمین انداختن
پنچر کردن یا باد را خالی کردن ( تایر )
به کمک زنجیر یا طناب جسمی را به طرف پایین هدایت کردن
مثلا I let the bucket down to bring out some water.
عکس زیر هم مثال گزینه سومه
یه نفر تایر ماشین منو پنچر کرده
ناامید کردن کسی با شکست در انجام کاری که با آن موافقت کرده اید یا از شما انتظار می رود انجام دهید
... [مشاهده متن کامل]
ناامید کردن، مایوس کردن
ناامید کردن، ناامید شدن
don't let it get you down
اجازه نده ناامیدت کنه
اجازه نده ناامیدت کنه
داشتن اثر بد بر روی کیفیت یا موفقیت چیزی
به دنیا آوردن
زیر قول زدن ، مایوس کردن
I am counting you to help me _ don't let me down
I am counting you to help me _ don't let me down
بلندتر کردن ( لباس )
پشت کسی را خالی کردن، حمایت نکردن از کسی
پشت کسی را خالی کردن، حمایت نکردن از کسی
سرخوردگی
مایوس کردن
■ اگر down متعلق به خود فعل باشد ( فعل ترکیبی ) :
● مایوس کردن، زیر قول زدن
He let me down. He was supposed to lend me her car.
● ضد حال زدن
■ اگر down یک حرف اضافه ( جدای فعل ) باشد که همراه آن آمده باشد:
... [مشاهده متن کامل]
● پایین دادن چیزی ( از ارتفاع )
● پایینتر آوردن چیزی برای افزایش طول ( مثل پرده، شلوار )
● مایوس کردن، زیر قول زدن
● ضد حال زدن
■ اگر down یک حرف اضافه ( جدای فعل ) باشد که همراه آن آمده باشد:
... [مشاهده متن کامل]
● پایین دادن چیزی ( از ارتفاع )
● پایینتر آوردن چیزی برای افزایش طول ( مثل پرده، شلوار )
نا امید کردن
let down ( تغذیه )
واژه مصوب: رگ کردگی
تعریف: احساس سوزش و خارش محسوس در سینه ها توأم با حرکت شیر در مجاری شیر
واژه مصوب: رگ کردگی
تعریف: احساس سوزش و خارش محسوس در سینه ها توأم با حرکت شیر در مجاری شیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)