less than

جمله های نمونه

1. The victory was nothing less than a miracle.
[ترجمه M.A] پیروزی چیزی کمتر از یک معجزه نبود
|
[ترجمه گوگل]این پیروزی چیزی جز یک معجزه نبود
[ترجمه ترگمان]پیروزی کم تر از یک معجزه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He won no less than £5000 in the lottery.
[ترجمه گوگل]او در قرعه کشی کمتر از 5000 پوند برنده شد
[ترجمه ترگمان]او کم تر از ۵۰۰۰ پوند در لاتاری برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bob's tickets cost much less than ours - I think we've been ripped off.
[ترجمه گوگل]قیمت بلیط های باب بسیار کمتر از بلیط های ما است - فکر می کنم ما را از بین برده اند
[ترجمه ترگمان]بلیط باب خیلی کم تر از مال ما هزینه دارد - فکر می کنم از هم جدا شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nurses refused to accept a pay settlement less than the rate of inflation.
[ترجمه گوگل]پرستاران از پذیرش پرداخت حقوق کمتر از نرخ تورم خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]پرستاران از پذیرش پرداخت حقوق کم تر از نرخ تورم خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many women earn less than their male colleagues.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان درآمد کمتری نسبت به همکاران مرد خود دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان کم تر از همکاران مرد خود درآمد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. France edged out the British team by less than a second.
[ترجمه گوگل]فرانسه کمتر از یک ثانیه از تیم بریتانیا پیشی گرفت
[ترجمه ترگمان]فرانسه با سرعت کم تر از یک ثانیه تیم انگلیس را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The descriptions of her were less than flattering.
[ترجمه گوگل]توصیفات او کمتر از چاپلوس بود
[ترجمه ترگمان]توضیحات او کم تر از تعریف و تمجید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The full student maintenance grant was rather less than £2 000.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه کامل نگهداری دانشجو کمتر از 2000 پوند بود
[ترجمه ترگمان]کمک هزینه کامل نگهداری دانش آموز کم تر از ۲۰۰۰ پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His cruelty suggests that he is less than human.
[ترجمه گوگل]ظلم او نشان می دهد که او کمتر از انسان است
[ترجمه ترگمان]بی رحمی او حاکی از آن است که او کم تر از انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm sure he will be hunted down in less than a week.
[ترجمه گوگل]مطمئنم کمتر از یک هفته دیگر او را شکار می کنند
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که کم تر از یک هفته تحت تعقیب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The students accomplished the task in less than ten minutes.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان کار را در کمتر از ده دقیقه انجام دادند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در کم تر از ده دقیقه کار را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were less than truthful about their part in the crime.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد نقش خود در جنایت کمتر از حقیقت صادق بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد سهم خود در جرم کم تر صادق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "It is clear that my client has been less than frank with me," said his lawyer.
[ترجمه گوگل]وکیل او گفت: «معلوم است که موکلم با من کمتر صریح بوده است
[ترجمه ترگمان]وکیل او گفت: \" واضح است که موکل من نسبت به من کم تر صادق بوده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The first letter she wrote me was less than a page long, and her second letter was similarly brief.
[ترجمه گوگل]نامه اولی که برایم نوشت کمتر از یک صفحه بود و نامه دومش به همین ترتیب کوتاه بود
[ترجمه ترگمان]اولین نامه ای که نوشت کوتاه تر از یک صفحه بود و نامه دوم او به طور مشابه کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] کمتر از .
[ریاضیات] کوچکتر از

انگلیسی به انگلیسی

• lesser than, to a smaller extent than, downwards from

پیشنهاد کاربران

به معنای "کمتر از" هست.
دو تا عبارت داریم:
1. less than : برای اسامی و چیزهای غیر قابل شمارش ( uncountable )
less than 2 liters of water
less than 2 liters of milk
He has less than $50 in his wallet.
...
[مشاهده متن کامل]

اینجا داریم راجع به "مقدار" کلی پول حرف میزنیم نه تک تک واحدهای سازنده اون 50 دلار ( کاری با اینکه چندتا اسکناس 10 دلاری و 1 دلاری و. . . اونو تشکیل دادن، صرفا مقدارش مهمه ) پس یک چیز غیر قابل شمارشه.
We have less than half an hour before the meeting starts.
Teachers in Finland give less homework than teachers in the U. K. do.
کلمه homework یک کلمه غیر قابل شمارشه.
2. fewer than: برای اسامی و چیزهای قابل شمارش ( countable )
fewer than 3 apples
fewer than 2 books
he has fewer than 50 one - dollar bills.
اینجا داریم راجع به تعداد "اسکناس" های 1 دلاری ( که 50 تا هستن ) حرف میزنیم پس یک چیز قابل شمارشه.
I have fewer than five assignments to complete.

کوچکتر از . . .
نه چندان
be shy ( of something )
کمتر از
? How long have you been living outside of iran
Less than 2 years کمتر از ۲ سال
Not more than
کمتر از
Over :بیشتر از

بپرس