lento

/ˈlentoʊ//ˈlentəʊ/

معنی: بطور ملایم، بطور اهسته
معانی دیگر: (دستور نواختن موسیقی) آهسته (بنوازید)، بطور اهسته بنوازید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: in music, slow.
قید ( adverb )
• : تعریف: slowly (used as a musical direction).

جمله های نمونه

1. Straight people more often prefer a lento placidity.
[ترجمه گوگل]افراد مستقيم اغلب لنتو پلاسيديتي را ترجيح مي دهند
[ترجمه ترگمان]افراد مستقیم بیشتر اوقات آرامش lento را ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I am Lento Yip, Candidate 33 of the Election Committee ITFC Sub-Sector Election.
[ترجمه گوگل]من لنتو ییپ هستم، نامزد 33 کمیته انتخابات زیربخش ITFC
[ترجمه ترگمان]من Lento Yip، نامزد ۳۳ از کمیسیون انتخابات ITFC - هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In lento, dancers act as rams.
[ترجمه گوگل]در لنتو، رقصنده ها به عنوان قوچ عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]در lento، رقاص ها مانند قوچ رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He proposed fixing up a lento as protection for all the comrades there.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که یک لنتو به عنوان محافظت از همه رفقای آنجا درست شود
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که lento را به عنوان محافظت از همه رفقایش انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Play this lento, please.
[ترجمه گوگل]لطفا این لنتو را بازی کنید
[ترجمه ترگمان] این lento رو بزن، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rural schools are perhaps the best place to experiment with digital teaching methods like online courses, since they have trouble offering some types of classes already, said Ms. Lento.
[ترجمه گوگل]خانم لنتو گفت، مدارس روستایی شاید بهترین مکان برای آزمایش روش‌های تدریس دیجیتالی مانند دوره‌های آنلاین باشند، زیرا در حال حاضر در ارائه برخی از کلاس‌ها مشکل دارند
[ترجمه ترگمان]خانم Lento گفت که مدارس روستایی احتمالا بهترین مکان برای تجربه روش های تدریس دیجیتال مانند دوره های آنلاین هستند، چرا که آن ها در ارائه برخی از انواع کلاس ها دچار مشکل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He experienced and observed nature and life with his sentimental heart, and expressed interior serenity, wisdom and poetry with his lento and leisurely pen.
[ترجمه گوگل]طبیعت و زندگی را با قلب احساسی خود تجربه و مشاهده می کرد و با لنتو و قلم فراغ خود آرامش و حکمت و شعر را بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]طبیعت و زندگی را با قلب احساساتی خویش تجربه و نظاره می کرد، و آرامش درونی، حکمت و شعر را با قلم و قلم leisurely خود بیان می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور ملایم (قید)
lento

بطور اهسته (قید)
lento

انگلیسی به انگلیسی

• slow
slowly

پیشنهاد کاربران

بپرس