lenticular

/lenˈtɪkjələr//lenˈtɪkjʊlə/

معنی: کوژ، عدسی، مرکب از عدسی، عدسی وار، ذره بینی، وابسته به جلیدیه یاعدسی چشم
معانی دیگر: عدس شکل، به شکل عدسی دوسوکوژ (محدب الطرفین)، مرجووار، وابسته به عدسی، مرجمی، وابسته به عدسی چشم

جمله های نمونه

1. Lenticular clouds technically known as altocumulus standing lenticularis are stationary lens-shaped clouds that form at high altitudes.
[ترجمه گوگل]ابرهای عدسی شکلی که از نظر فنی به نام altocumulus standing lenticularis شناخته می شوند، ابرهای عدسی شکل ثابتی هستند که در ارتفاعات بالا تشکیل می شوند
[ترجمه ترگمان]ابره ای lenticular که به لحاظ فنی به عنوان altocumulus ایستاده شناخته می شوند، ابره ای stationary هستند که در ارتفاع بالا شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Venezuela, oil is produced from lenticular sandstone beds of the Oligocene oficina Formation.
[ترجمه گوگل]ونزوئلا، روغن از بسترهای ماسه سنگی عدسی شکل سازند Oligocene oficina تولید می شود
[ترجمه ترگمان]در ونزویلا نفت از بس ترهای ماسه ای lenticular تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Several clouds are stacked up into one striking lenticular cloud.
[ترجمه گوگل]چندین ابر در یک ابر عدسی شکل چشمگیر جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]چند تا ابر روی یک ابر ذره بینی روی هم تلنبار شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The channel is overlain by siltstone and lenticular beds of limestone.
[ترجمه گوگل]کانال توسط سنگ سیلت و بسترهای عدسی شکل از سنگ آهک پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]این کانال توسط siltstone و بس ترهای سنگ آهک of ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The steel framing follows lenticular lines of force that have been defined a parametric computer model.
[ترجمه گوگل]قاب فولادی از خطوط نیروی عدسی شکل پیروی می کند که یک مدل کامپیوتری پارامتریک تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]چارچوب فولادی از خطوط lenticular ای پیروی می کند که یک مدل کامپیوتری پارامتریک را تعریف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective:In order to gain anatomical data of lenticular nucleus and thalamus dorsalis and pulvinar, and supply the data to the localization in stereotactic operations of brains.
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور به دست آوردن اطلاعات آناتومیکی هسته عدسی و تالاموس پشتی و پولوینار و ارائه داده ها به محلی سازی در عملیات استریوتاکتیک مغز
[ترجمه ترگمان]هدف: به منظور به دست آوردن داده های تشریحی از هسته lenticular و تالاموس و pulvinar ها، و داده های مربوط به the در عملیات های stereotactic مغز را تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. CT scans showed bilateral symmetrical hypodensity foci in lenticular (5/, head of caudate nucleus (4/, thalamus (2/ and dentate nucleus (1/.
[ترجمه گوگل]سی تی اسکن کانون های کم تراکم متقارن دو طرفه را در عدسی (5/، سر هسته دمی 4/، تالاموس (2/ و هسته دندانه دار (1/ ) نشان داد
[ترجمه ترگمان]اسکن CT foci دو قطبی متقارن دو جانبه را در lenticular (۵ \/ ۲، تالاموس (۲ \/ ۲)و هسته caudate (۱ \/ ۲)نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is suggested that the sandy lenticular bodies of alluvial flat and neritic facies are favourable reservoir zones for ultra shallow biogas exploration.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می‌شود که توده‌های عدسی شکل ماسه‌ای رخساره‌های آبرفتی مسطح و نریتیک، مناطق مخزنی مطلوبی برای اکتشاف بیوگاز بسیار کم عمق هستند
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده است که بدنه های ماسه ای lenticular of و neritic neritic برای اکتشاف بیوگاز بسیار کم عمق، مناطق مخزنی مطلوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To study the development of the lenticular process of incus, and to make clear whether the lenticular processes are separated in ossicular chain.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه توسعه فرآیند عدسی انکوس، و روشن کردن اینکه آیا فرآیندهای عدسی در زنجیره استخوانی جدا شده اند یا خیر
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه توسعه فرآیند lenticular از استخوان سندانی و مشخص کردن اینکه آیا فرآیندهای lenticular در زنجیره ossicular از هم جدا شده اند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is also wedge - shaped to lenticular.
[ترجمه گوگل]همچنین گوه ای شکل تا عدسی شکل است
[ترجمه ترگمان]همچنین گوه شکل به lenticular است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results :The cerebral infarctions appeared as small lacunar focuses, and were located mainly in the regions of lenticular nucleus, caudate nucleus and internal capsula.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: انفارکتوس‌های مغزی به صورت کانون‌های لکونار کوچک ظاهر می‌شوند و عمدتاً در نواحی هسته عدسی، هسته دمی و کپسول داخلی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]نتایج: infarctions مغزی به عنوان lacunar کوچک ظاهر شد و عمدتا در مناطق هسته lenticular، هسته caudate و capsula داخلی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moire pattern caused by the cascade of periodic structures of LCD, Fresnel lens, and Lenticular lens, etc. is a key concern in designing a high quality LCD rear projection screen.
[ترجمه گوگل]الگوی Moire ناشی از آبشار ساختارهای تناوبی LCD، لنز Fresnel، و لنز Lenticular و غیره یک نگرانی کلیدی در طراحی یک صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا است
[ترجمه ترگمان]الگوی Moire ناشی از آبشاری کردن ساختارهای متناوب LCD، لنز Fresnel، و لنز lenticular و غیره یک نگرانی کلیدی در طراحی یک صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Visible in the above spectacular panorama are the San Francisco Peaks capped by a lenticular cloud.
[ترجمه گوگل]در پانورامای فوق‌العاده فوق، قله‌های سانفرانسیسکو با ابر عدسی‌شکل پوشیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Visible مشهود در چشم انداز تماشایی بالا، سانفرانسیسکو Peaks است که توسط ابر lenticular پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sedimentary structure mainly includes unidirectional and bidirectional cross bedding, interference and curved ripple mark, and wavy, flaser and lenticular bedding.
[ترجمه گوگل]ساختار رسوبی عمدتاً شامل بستر متقاطع یک طرفه و دو طرفه، تداخل و علامت امواج منحنی، و بسترهای موج دار، فلاسر و عدسی شکل است
[ترجمه ترگمان]ساختار رسوبی عمدتا شامل بس تر cross unidirectional و bidirectional، تداخل و علامت موج دار خمیده، و bedding موجدار، flaser و lenticular می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوژ (صفت)
convex, lenticular

عدسی (صفت)
lenticular, lentiform, resembling a lentil

مرکب از عدسی (صفت)
lenticular

عدسی وار (صفت)
lenticular

ذره بینی (صفت)
lenticular, microscopic

وابسته به جلیدیه یا عدسی چشم (صفت)
lenticular

تخصصی

[سینما] سیستم عدسی وار
[عمران و معماری] عدسی وار - عدسی گونه
[ریاضیات] ذره بین، عدسی وار

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a lens; shaped like a lentil; convex on both sides

پیشنهاد کاربران

عدسی شکل
در زمین شناسی
در متون نوراوژی و نوروسایکولوژی به مجموع هسته های پوتامن و گلوبوس پالیدوس مغز هسته عدسی یا lentecular گفته می شود.

بپرس