صفت ( adjective )
مشتقات: leniently (adv.)
مشتقات: leniently (adv.)
• : تعریف: not severe in enforcing restrictions or punishments; tolerant; indulgent.
• مترادف: clement, easy, easygoing, forgiving, indulgent, permissive, soft, sparing, tolerant
• متضاد: draconian, exacting, grim, harsh, rigid, severe, stern, strict
• مشابه: charitable, forbearing, generous, humane, kind, lax, liberal, magnanimous, merciful, mild, moderate
• مترادف: clement, easy, easygoing, forgiving, indulgent, permissive, soft, sparing, tolerant
• متضاد: draconian, exacting, grim, harsh, rigid, severe, stern, strict
• مشابه: charitable, forbearing, generous, humane, kind, lax, liberal, magnanimous, merciful, mild, moderate
- It was their son's first offense, so they had some reason to hope that the judge might be lenient with him.
[ترجمه گوگل] این اولین تخلف پسرشان بود، بنابراین آنها دلایلی داشتند که امیدوار باشند قاضی با او ملایمت کند
[ترجمه ترگمان] اولین حمله their بود، بنابراین دلایلی داشتند که امیدوار باشند قاضی با او مدارا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اولین حمله their بود، بنابراین دلایلی داشتند که امیدوار باشند قاضی با او مدارا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some professors are lenient about late papers while others hold students to strict deadlines.
[ترجمه گوگل] برخی از استادان در مورد تأخیر مقالات با اغماض رفتار می کنند در حالی که برخی دیگر دانشجویان را به ضرب الاجل های سخت می کشند
[ترجمه ترگمان] برخی از استادان در مورد روزنامه های اواخر مدارا می کنند در حالی که برخی از آن ها دانش آموزان را به deadlines دقیق پایبند می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از استادان در مورد روزنامه های اواخر مدارا می کنند در حالی که برخی از آن ها دانش آموزان را به deadlines دقیق پایبند می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید