lengthy

/ˈleŋθi//ˈleŋθi/

معنی: طولانی، مفصل، طویل، دراز
معانی دیگر: مطول، خسته کننده، دیریاز، دیرپای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lengthier, lengthiest
مشتقات: lengthily (adv.), lengthiness (n.)
(1) تعریف: tediously long in duration, as a speech.
متضاد: quick, short
مشابه: long

- The students began to fidget toward the end of the lengthy lecture.
[ترجمه گوگل] دانشجویان در پایان سخنرانی طولانی شروع به بی قراری کردند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان شروع به وول خوردن به سوی پایان سخنرانی طولانی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having great linear extent; very long.
متضاد: short
مشابه: long

- We'll need some lengthy material for the curtains.
[ترجمه گوگل] برای پرده ها به مواد طولانی نیاز داریم
[ترجمه ترگمان] برای پرده ها به مقدار زیادی احتیاج خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lengthy journey
سفری طولانی

2. his lengthy lecture made me sleepy
نطق طولانی او مرا خواب آلود کرد.

3. The reviewer padded out his review with a lengthy biography of the author.
[ترجمه گوگل]داور بررسی خود را با بیوگرافی طولانی نویسنده تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]ارزیاب بررسی خود را با یک زندگینامه طولانی از نویسنده انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His lengthy speeches always bore me to death.
[ترجمه گوگل]سخنرانی های طولانی او همیشه مرا تا سر حد مرگ خسته می کرد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی های طولانی او همیشه مرا به مرگ می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Agreement was finally reached after very lengthy discussions.
[ترجمه گوگل]سرانجام پس از گفتگوهای بسیار طولانی توافق حاصل شد
[ترجمه ترگمان]توافق در نهایت پس از مذاکرات بسیار طولانی حاصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gates responds with a lengthy discourse on deployment strategy.
[ترجمه گوگل]گیتس با یک گفتمان طولانی در مورد استراتژی استقرار پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]گیتس با یک گفتمان طولانی درباره استراتژی استقرار پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We devoted a lengthy and full discussion to this topic.
[ترجمه گوگل]ما یک بحث طولانی و کامل را به این موضوع اختصاص دادیم
[ترجمه ترگمان]ما یک بحث طولانی و طولانی را به این موضوع اختصاص دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A lengthy period of training is required.
[ترجمه گوگل]یک دوره آموزشی طولانی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]دوره طولانی آموزش مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After lengthy talks the two sides finally reached a compromise .
[ترجمه گوگل]پس از گفتگوهای طولانی، دو طرف سرانجام به مصالحه دست یافتند
[ترجمه ترگمان]پس از مذاکرات طولانی، دو طرف سرانجام به توافقی رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After a lengthy and painful divorce, she vowed never to remarry.
[ترجمه گوگل]پس از یک طلاق طولانی و دردناک، او عهد کرد که دیگر ازدواج نکند
[ترجمه ترگمان]بعد از جدایی طولانی و دردناک، او قول داد که دیگر ازدواج نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His lengthy absence from work fuelled rumours that he might have been sacked.
[ترجمه گوگل]غیبت طولانی مدت او از محل کار به شایعاتی مبنی بر اخراج او دامن زد
[ترجمه ترگمان]غیبت طولانی او از کار به شایعاتی مبنی بر اینکه ممکن است اخراج شده باشد، دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The problem was solved only after several lengthy discussions.
[ترجمه گوگل]مشکل تنها پس از چندین بحث طولانی حل شد
[ترجمه ترگمان]این مشکل تنها پس از چندین جلسه طولانی حل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each day Parkin wades through lengthy court reports.
[ترجمه گوگل]پارکین هر روز گزارش های طولانی دادگاه را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]هر روز Parkin از طریق گزارش های طولانی دادگاه خود را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They both made full recoveries after lengthy injury layoffs.
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها پس از اخراج طولانی مدت مصدومیت، بهبودی کامل پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها بهبود کامل بعد از اخراج طولانی مدت را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There were lengthy internal disputes between the two wings of the party.
[ترجمه گوگل]اختلافات داخلی طولانی بین دو جناح حزب وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بحث های طولانی داخلی میان دو جناح حزب وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طولانی (صفت)
age-long, long, lengthy, lengthful, prolix, longsome

مفصل (صفت)
full, detailed, long, lengthy, voluminous, ample, spacious, fulsome, fully-described

طویل (صفت)
long, lengthy, lengthful, prolix

دراز (صفت)
long, lengthy, prolix, linear, lengthwise, oblong, prolate, verbose, longish

تخصصی

[ریاضیات] طویل

انگلیسی به انگلیسی

• having great length; overly long, tediously long
something that is lengthy lasts for a long time.

پیشنهاد کاربران

Lengthy refers to something that is extended in duration, length, or time.
Metaphorically, it can indicate something that feels excessively prolonged or drawn - out, often more than necessary.
Lengthy به چیزی اطلاق می شود که از نظر مدت، طول یا زمان امتداد/ادامه می یابد.
...
[مشاهده متن کامل]

از نظر استعاری، می تواند چیزی را نشان دهد که به نظر می رسد بیش از حد طولانی یا استمرار داشته است، اغلب بیش از حد لازم.
مطول، طولانی
مثال؛
The meeting was lengthy and covered many topics.
Her explanation was lengthy but thorough.
He wrote a lengthy letter to his friend.
مترادف:
Extended
Prolonged
Lengthened
متضاد:
Short
Brief
Concise

1. مفصل. طولانی 2. مطول. خسته کننده
مثال:
the headmaster gave them a lengthy sermon
مدیر برای آنها یک موعظه مفصل و طولانی کرد.
مفصل
Long
Mr. McCarthy issued a lengthy, tortured statement condemning her comments and saying that they had no place among House Republicans
NEW YORK TIMES@
طولانی مدت
طول و دراز

طولانی مدت، دراز مدت، دیرپا
تمایز

بپرس