فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: lengthens, lengthening, lengthened
مشتقات: lengthener (n.)
حالات: lengthens, lengthening, lengthened
مشتقات: lengthener (n.)
• : تعریف: to make or become longer.
• مترادف: elongate, extend, prolong, protract, stretch
• متضاد: abbreviate, abridge, condense, curtail, shorten, truncate
• مشابه: draw out, enlarge, expand, increase
• مترادف: elongate, extend, prolong, protract, stretch
• متضاد: abbreviate, abridge, condense, curtail, shorten, truncate
• مشابه: draw out, enlarge, expand, increase
- If the sleeves are too short, we can lengthen them.
[ترجمه گوگل] اگر آستین ها خیلی کوتاه هستند، می توانیم آنها را بلند کنیم
[ترجمه ترگمان] اگر آستین ها خیلی کوتاه باشد می توانیم آن ها را کش بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر آستین ها خیلی کوتاه باشد می توانیم آن ها را کش بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They lengthened the school year by one week.
[ترجمه گوگل] آنها سال تحصیلی را یک هفته طولانی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک هفته طول مدرسه را طولانی تر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها یک هفته طول مدرسه را طولانی تر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our noses lengthen as we age.
[ترجمه گوگل] با افزایش سن، بینی ما بلندتر می شود
[ترجمه ترگمان] ما هم ون سن و سالی که داریم کش ون می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما هم ون سن و سالی که داریم کش ون می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید