lemming

/ˈlemɪŋ//ˈlemɪŋ/

معنی: موش صحرایی قطب شمال
معانی دیگر: (جانور شناسی) لمینگ (انواع موش های صحرایی قطبی از تیره ی cricetidae که دم کوتاه دارند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various mouselike, short-tailed, arctic rodents, esp. the European species which is noted for mass migrations that periodically result in large numbers drowning at sea.

جمله های نمونه

1. The French crowds pour like lemmings down the motorway to Paris.
[ترجمه گوگل]جمعیت فرانسوی مانند لمینگ ها در بزرگراه به سمت پاریس می ریزند
[ترجمه ترگمان]جمعیت فرانسوی مانند lemmings در بزرگراه به پاریس می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People rushed like lemmings to invest in the company.
[ترجمه گوگل]مردم مانند لمینگ ها برای سرمایه گذاری در شرکت هجوم آوردند
[ترجمه ترگمان]افراد مانند موش هایی که در شرکت سرمایه گذاری می کردند، هجوم می اوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tundra and high northern moorland, feeding mainly on lemmings and birds the size of Ptarmigan and Oystercatcher.
[ترجمه گوگل]تندرا و مرتفع شمالی که عمدتاً از لمینگ ها و پرندگانی به اندازه پترمیگان و صدف شکار تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]Tundra و high شمالی، عمدتا از موش های صحرایی و پرندگان به اندازه Ptarmigan و Oystercatcher تغذیه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Investors are not children or lemmings.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران کودک یا لمینگ نیستند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران کودک یا موش های صحرایی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like lemmings, we raced each other to leap over the cliff.
[ترجمه گوگل]مانند لمینگ ها، برای پریدن از روی صخره با یکدیگر مسابقه دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به سرعت از یکدیگر جدا شدیم تا از بالای صخره بپریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But, like the lemmings, how does such a geographical knowledge become an inherited ancestral heritage?
[ترجمه گوگل]اما، مانند لمینگ ها، چگونه چنین دانش جغرافیایی به میراث اجدادی موروثی تبدیل می شود؟
[ترجمه ترگمان]اما همانند the، این دانش جغرافیایی چگونه یک میراث نیاکان موروثی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The weasel and the lemming begin to change color; as the winter deeper, their coats will turn ow-white.
[ترجمه گوگل]راسو و لمینگ شروع به تغییر رنگ می کنند با عمیق‌تر شدن زمستان، کت‌های آن‌ها سفید مایل به زرد می‌شود
[ترجمه ترگمان]راسو و the شروع به تغییر رنگ می کنند، چون زمستان عمیق تر شده، coats او را به رنگ سفید می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After all, it would take only oneanalytical lemming to save the others from mythological disaster by telling his friends, "Hey guys, I don't think this cliff diving idea is so good after all. "
[ترجمه گوگل]به هر حال، فقط یک لمینگ تحلیلی لازم است تا دیگران را از فاجعه اسطوره‌ای نجات دهد و به دوستانش بگوید: "هی بچه‌ها، فکر نمی‌کنم این ایده غواصی در صخره آنقدرها خوب باشد "
[ترجمه ترگمان]هر چه باشد، فقط برای نجات بقیه از فاجعه افسانه ای با گفتن دوستانش، \" هی بچه ها، من فکر نمی کنم این ایده غواصی از همه چیز خیلی خوب باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Darren Lemming is the star center fielder for the champion New York Empires.
[ترجمه گوگل]دارن لمینگ ستاره مرکزی تیم امپراتوری نیویورک است
[ترجمه ترگمان]دارن lemming مدافع امپراتوری نیویورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once they have a Lemming secured, it is packed in a crate and shipped off to a safe haven where it is rehabilitated, tamed and trained, before being set free back into the wild.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها یک لمینگ را ایمن کردند، آن را در یک جعبه بسته بندی می کنند و به پناهگاه امنی می فرستند که در آنجا بازسازی، رام و آموزش داده می شود، قبل از اینکه دوباره به طبیعت آزاد شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک lemming امن داشته باشد، در یک صندوق نگهداری می شود و به مکانی امن منتقل می شود که در آن توان بخشی، اهلی و آموزش دیده است قبل از اینکه به حیات وحش باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. North American lemming having a white winter coat and some claws much enlarged.
[ترجمه گوگل]لمینگ آمریکای شمالی دارای کت زمستانی سفید و چند پنجه بسیار بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان]lemming آمریکای شمالی یک کت زمستانی سفید و چند چنگال بزرگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wall Street is often known for its lemming like-behavior. If one firm does something then others are sure to follow.
[ترجمه گوگل]وال استریت اغلب به خاطر رفتارهای لمینگ خود معروف است اگر یک شرکت کاری انجام دهد، مطمئناً سایرین نیز از آن پیروی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]وال استریت اغلب به خاطر رفتار lemming معروف است اگر یک شرکت کاری انجام دهد، دیگران هم از آن پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The soldiers continued their advance, possessed by some lemming like instinct for self - destruction.
[ترجمه گوگل]سربازان به پیشروی خود ادامه دادند و غریزه ای شبیه به خودتخریبی داشتند
[ترجمه ترگمان]سربازان پیشاپیش همه پیشروی خود را ادامه می دادند و برخی از آنان مانند غریزه برای نابودی خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thomas responded: 'You weren't going to be the lemming that stopped and said: 'I don't want to keep walking.
[ترجمه گوگل]توماس پاسخ داد: "تو قرار نبود لمینگی باشی که متوقف شد و گفت: "من نمی‌خواهم به راه رفتن ادامه دهم
[ترجمه ترگمان]توماس پاسخ داد: تو قرار نبود the باشی که ایستاد و گفت: من نمی خوام به پیاده روی ادامه بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موش صحرایی قطب شمال (اسم)
lemming

انگلیسی به انگلیسی

• any of number of mouselike rodents that live in arctic or northern regions
a lemming is an animal that looks like a large rat with thick fur. when migrating in large numbers, lemmings sometimes rush over the edge of cliffs and die.
if you say that people are acting like lemmings, you mean that they are behaving in a self-destructive or suicidal way.

پیشنهاد کاربران

اگر در متن استعاره از یک شخص باشد، به این معناست که آن فرد بدون در نظر گرفتن عواقب، خطرات و هر چیزی که ممکن است رخ دهد، از جمع و افراد دیگر تبعیت می کند و چندان اراده شخصی ندارد.
علت به کار بردن این اصطلاح این است که فرض می شود lemming ها یا موش صحرایی، طبق گفته محلی ها خود را در تعداد انبوه از صخره به پایین می اندازند و کشته می شوند. در واقع به تبعیت از جمع اینکار را می کنند ( البته این تنها یک فرض و به روایت دانشمندان تنها یک افسانه است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه lemming را می توان معادل شخص سست عنصر یا تابع جمع هم در نظر گرفت.

موش کوچولو

بپرس