leisurely

/ˈliːzərli//ˈleʒəli/

معنی: باهستگی، تفریحانه، بافراغت خاطر
معانی دیگر: بی شتاب، کم مشغله، آسودمند(انه)، باتانی، آهسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: unhurried; slow.
مترادف: easy, relaxed, unhurried
متضاد: brisk, hectic, hurried
مشابه: casual, deliberate, laid-back, lingering, slow

- We walked at a leisurely pace.
[ترجمه گوگل] با سرعتی آرام راه می رفتیم
[ترجمه ترگمان] با قدم های آهسته راه رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: leisureliness (n.)
• : تعریف: in a slow or unhurried manner.
مترادف: easy, relaxedly
متضاد: hurriedly, quickly
مشابه: deliberately, lingeringly, slow, slowly

جمله های نمونه

1. he made a leisurely tour of the palace and its gardens
او در کاخ و باغ های آن با آسودگی به گردش پرداخت.

2. After lunch we went for a leisurely stroll.
[ترجمه گوگل]بعد از ناهار به گردشی آرام رفتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار، برای قدم زدن به گردش رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All happiness depends on a leisurely breakfast!
[ترجمه گوگل]همه شادی ها به یک صبحانه آرام بستگی دارد!
[ترجمه ترگمان]همه سعادت بستگی به یک صبحانه با فراغت دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We walked in a leisurely manner, looking in all the windows.
[ترجمه محمد خادم] به آهستگی رفتیم و به همه پنجره ها نگاه کردیم.
|
[ترجمه گوگل]آرام راه می رفتیم و به تمام پنجره ها نگاه می کردیم
[ترجمه ترگمان]با عجله راه رفتیم و به تمام پنجره ها نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lucy set off at a leisurely pace back to the hotel.
[ترجمه گوگل]لوسی با سرعتی آرام به سمت هتل برگشت
[ترجمه ترگمان]لوسی با تانی قدم به هتل گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They took a leisurely stroll along the river bank.
[ترجمه گوگل]آنها با آرامش در کنار رودخانه قدم زدند
[ترجمه ترگمان]با تانی در امتداد ساحل رودخانه قدم زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They set off at a leisurely pace.
[ترجمه گوگل]آنها با سرعتی آرام به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]به سرعت به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We went for a leisurely ride along the canal.
[ترجمه گوگل]رفتیم کنار کانال سواری تفریحی
[ترجمه ترگمان]به سرعت در امتداد نهر حرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's nothing I enjoy more than a leisurely amble across the moor.
[ترجمه گوگل]از هیچ چیز بیشتر از یک کوهپیمایی آرام در کنار ساحل لذت نمی برم
[ترجمه ترگمان]چیزی نیست که من از آن لذت ببرم، نه در آن سوی خلنگ زار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were enjoying a leisurely drink before dinner.
[ترجمه گوگل]قبل از شام در حال خوردن یک نوشیدنی آرام بودیم
[ترجمه ترگمان]قبل از شام از یک نوشیدنی leisurely لذت می بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We enjoyed a leisurely picnic lunch on the lawn.
[ترجمه گوگل]ما از یک ناهار پیک نیک آرام در چمن لذت بردیم
[ترجمه ترگمان]ما از یک پیک نیک بدون برنامه تفریحی در چمن لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole family was enjoying a leisurely stroll in the sunshine.
[ترجمه گوگل]همه خانواده از قدم زدن آرام زیر نور آفتاب لذت می بردند
[ترجمه ترگمان]همه خانواده از قدم زدن در زیر نور آفتاب لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tweed walked at a leisurely pace.
[ترجمه گوگل]توید با سرعتی آرام راه می رفت
[ترجمه ترگمان]Tweed با قدم های آهسته راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We made a leisurely circuit of the city walls before lunch.
[ترجمه گوگل]قبل از ناهار یک دور آرام از دیوارهای شهر ایجاد کردیم
[ترجمه ترگمان]قبل از ناهار، به راحتی از دیواره ای شهر عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We walked leisurely into the hotel.
[ترجمه گوگل]آرام وارد هتل شدیم
[ترجمه ترگمان]با عجله وارد هتل شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باهستگی (قید)
slowly, leisurely

تفریحانه (قید)
leisurely

با فراغت خاطر (قید)
leisurely

انگلیسی به انگلیسی

• unhurried, done in a relaxed and deliberate manner
in an unhurried manner, without haste, in a deliberate manner
a leisurely action is done in a relaxed and unhurried way. adjective here but can also be used as an adverb. e.g. he strolled leisurely away from the bar.

پیشنهاد کاربران

leisurely یعنی به آرامی، که متضاد هست با frantic یعنی خیلی سریع
leisurely pace ≠ frantic pace
سرعت خیلی زیاد ≠ سرعت آرام
Slowly
از سر حوصله
- با فراغت بال و آسودگی خیال
- به آهستگی
آسودگی خاطر
خرامان
فارغانه. [ رِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) در حال فراغت و آسایش خاطر :
داشت از تیغ و تیغبازی دست
فارغانه به رود و باده نشست.
نظامی.
Slow
آهسته
Relaxing
تفریحانه
با فراغت خاطر
Good day with family
روز خوب با خانواده

بپرس