legitimatize

/lɪˈdʒɪtɪmətaɪz//lɪˈdʒɪtɪmətaɪz/

معنی: قانونی کردن، توجیه کردن، مشروع کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: legitimize، legitimize قانونی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: legitimatizes, legitimatizing, legitimatized
• : تعریف: to legitimate; legitimize.
مترادف: legitimate

جمله های نمونه

1. It would legitimatize renewal by the Soviet Union and therefore accelerate the nuclear arms race.
[ترجمه گوگل]این امر تجدید حیات توسط اتحاد جماهیر شوروی را مشروعیت می بخشد و در نتیجه مسابقه تسلیحات هسته ای را تسریع می بخشد
[ترجمه ترگمان]این کار توسط اتحاد جماهیر شوروی دوباره تمدید می شود و بنابراین مسابقه تسلیحاتی هسته ای را تسریع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Under this plan illegal immigrants already here could legitimatize their status, but they would be subject to an additional penalty by being forced to pay a fee, or fine, to the federal government.
[ترجمه گوگل]بر اساس این طرح، مهاجران غیرقانونی می توانند وضعیت خود را مشروعیت بخشند، اما با اجبار به پرداخت هزینه یا جریمه به دولت فدرال مشمول جریمه اضافی می شوند
[ترجمه ترگمان]براساس این برنامه، مهاجران غیرقانونی حاضر در اینجا می توانند وضعیت خود را تغییر دهند، اما آن ها تحت فشار بیشتری قرار خواهند گرفت و مجبور به پرداخت هزینه یا جریمه کردن به دولت فدرال خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The significance of his aesthetics was to legitimatize the aesthetic dimension of Confucianism and made valuable attempt at integrating aesthe. . .
[ترجمه گوگل]اهمیت زیبایی‌شناسی او مشروعیت بخشیدن به بعد زیبایی‌شناختی کنفوسیوس بود و تلاش ارزشمندی برای ادغام زیبایی‌شناسی انجام داد
[ترجمه ترگمان]اهمیت زیبایی شناسی او این بود که بعد زیبایی شناسی of را مورد بررسی قرار داده و تلاش ارزشمندی را برای ادغام aesthe انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The force, which critics fear will simply legitimatize existing militias, is stabilization on the cheap.
[ترجمه گوگل]نیرویی که منتقدان از آن می ترسند که به سادگی شبه نظامیان موجود را مشروعیت بخشد، تثبیت به قیمت ارزان است
[ترجمه ترگمان]این نیرو که منتقدان از آن می ترسند، به سادگی شبه نظامیان موجود را تحت تاثیر قرار خواهد داد و به قیمت ارزانی تثبیت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The significance of his aesthetics was to legitimatize the aesthetic dimension of Confucianism and made valuable attempt at integrating aesthetics and utility.
[ترجمه گوگل]اهمیت زیبایی‌شناسی او مشروعیت بخشیدن به بعد زیبایی‌شناختی کنفوسیوس بود و تلاش ارزشمندی برای ادغام زیبایی‌شناسی و سودمندی انجام داد
[ترجمه ترگمان]اهمیت زیبایی شناسی او این بود که بعد زیبایی شناسی of را مورد بررسی قرار داده و تلاش ارزشمندی را برای ادغام زیبایی شناسی و سودمندی به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That dishonor consumes that individual such as the act in the way that's barbarians can feel that they legitimatize the end of life of that, that poor girl.
[ترجمه گوگل]این بی شرمی آن فرد را از بین می برد، مانند رفتاری که وحشی ها می توانند احساس کنند که پایان زندگی آن دختر بیچاره را قانونی می کنند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به این معنی است که فرد، مانند آن عمل به شیوه ای که وحشیان بتوانند احساس کنند که پایان زندگی آن دختر بی نوا را به پایان رسانده اند، عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Over the years, the Chinese government has stoked nationalism as a way to legitimatize itself amid a diminishing communist system.
[ترجمه گوگل]در طول سال ها، دولت چین ناسیونالیسم را به عنوان راهی برای مشروعیت بخشیدن به خود در میان یک سیستم کمونیستی رو به زوال، تقویت کرده است
[ترجمه ترگمان]در طول سالیان، دولت چین ناسیونالیسم را به عنوان راهی برای تثبیت خود در میان نظام کمونیستی رو به کاهش، تشدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The findings show that murals in Northern Ireland create their own invented versions of history in order to legitimatize each conflict group's political ideologies.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها نشان می‌دهد که نقاشی‌های دیواری در ایرلند شمالی، نسخه‌های اختراعی خود را از تاریخ به منظور مشروعیت بخشیدن به ایدئولوژی‌های سیاسی هر گروه درگیری ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]یافته ها نشان می دهند که نقاشی های دیواری در ایرلند شمالی نسخه های اختراع خود را خلق می کنند تا هر گروه از ایدئولوژی های سیاسی گروه را تحت تاثیر قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To maintain and strengthen political power, subject of politics must legitimatize the powers.
[ترجمه گوگل]برای حفظ و تقویت قدرت سیاسی، موضوع سیاست باید به قدرت ها مشروعیت بخشد
[ترجمه ترگمان]برای حفظ و تقویت قدرت سیاسی، موضوع سیاست باید قدرت را تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قانونی کردن (فعل)
legalize, validate, execute, legislate, legitimatize, legtimize

توجیه کردن (فعل)
vindicate, legitimatize, legtimize, justify

مشروع کردن (فعل)
legitimate, legitimatize, legitimize

انگلیسی به انگلیسی

• make legitimate; make legal; justify (also legitimatise)

پیشنهاد کاربران

بپرس