1. They could quarrel quite legitimately with some of my choices.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند کاملاً مشروع با برخی از انتخاب های من دعوا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند با بعضی از انتخاب های من، کاملا با هم دعوا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند با بعضی از انتخاب های من، کاملا با هم دعوا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She can now legitimately claim to be the best in the world.
[ترجمه s.y] او حق دارد ادعا کند که در جهان بهترین است|
[ترجمه گوگل]او اکنون می تواند به طور مشروع ادعا کند که بهترین در جهان است[ترجمه ترگمان]حالا او می تواند به طور قانونی ادعای بهترین را در دنیا داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The government has been legitimately elected by the people.
[ترجمه گوگل]دولت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]دولت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دولت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We can legitimately ask what competence an official based in Whitehall has to solve the problems of rural Scotland.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به طور قانونی بپرسیم که یک مقام مستقر در وایت هال چه صلاحیتی برای حل مشکلات روستایی اسکاتلند دارد
[ترجمه ترگمان]به طور غیر قانونی می توانیم بپرسیم که یک مقام رسمی در وایت هال باید مشکلات روستایی اسکاتلند را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور غیر قانونی می توانیم بپرسیم که یک مقام رسمی در وایت هال باید مشکلات روستایی اسکاتلند را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He complained quite legitimately about his treatment.
[ترجمه گوگل]او کاملاً قانونی از رفتار خود شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]او کاملا به طور قانونی درباره رفتار او شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او کاملا به طور قانونی درباره رفتار او شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The writer may very legitimately find the project is too difficult to carry out without a great deal of assistance from others.
[ترجمه گوگل]ممکن است نویسنده کاملاً مشروع بداند که اجرای پروژه بدون کمک زیاد دیگران بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]نویسنده ممکن است به طور قانونی متوجه شود که اجرای این پروژه بسیار مشکل است بدون اینکه بتواند از دیگران کمک زیادی به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نویسنده ممکن است به طور قانونی متوجه شود که اجرای این پروژه بسیار مشکل است بدون اینکه بتواند از دیگران کمک زیادی به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Thus the mullahs can legitimately incite revolution, and since the seventh century they have done so.
[ترجمه گوگل]بنابراین آخوندها می توانند به طور مشروع انقلاب کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]بنابراین روحانیون می توانند به طور قانونی انقلاب را تحریک کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بنابراین روحانیون می توانند به طور قانونی انقلاب را تحریک کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Her dogs were familiar with everyone who might legitimately be in the cathedral at that time of night.
[ترجمه گوگل]سگ های او با همه کسانی که ممکن است در آن وقت شب در کلیسای جامع باشند آشنا بودند
[ترجمه ترگمان]سگ های او با هر کسی که ممکن بود در آن زمان در کلیسای اعظم باشند آشنا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سگ های او با هر کسی که ممکن بود در آن زمان در کلیسای اعظم باشند آشنا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There, a brokerage house, acting as underwriter, legitimately acquired inside information from one of its clients.
[ترجمه گوگل]در آنجا، یک کارگزاری که به عنوان پذیره نویس عمل می کرد، به طور قانونی اطلاعات داخلی یکی از مشتریان خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]آنجا، یک خانه کارگزاری، به عنوان underwriter، به طور قانونی در داخل اطلاعات از یکی از مشتریان خود به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آنجا، یک خانه کارگزاری، به عنوان underwriter، به طور قانونی در داخل اطلاعات از یکی از مشتریان خود به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We have stretched points, legitimately and logically we trust, in other areas of the structure.
[ترجمه گوگل]ما نقاطی را که به طور مشروع و منطقی به آن اعتماد داریم، در سایر بخشهای ساختار کشیدهایم
[ترجمه ترگمان]ما به طور قانونی و منطقی به بخش های دیگر ساختار اعتماد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما به طور قانونی و منطقی به بخش های دیگر ساختار اعتماد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A sleepless alien might legitimately conclude that Earthlings' central preoccupation was this peculiar sort of inactivity.
[ترجمه گوگل]یک موجود بیخواب ممکن است به طور قانونی به این نتیجه برسد که دغدغه اصلی زمینیها این نوع بیتحرکی عجیب است
[ترجمه ترگمان]یک بیگانه بی خواب می تواند نتیجه بگیرد که مرکز اشتغال مرکز، این نوع فعالیت خاصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک بیگانه بی خواب می تواند نتیجه بگیرد که مرکز اشتغال مرکز، این نوع فعالیت خاصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We can legitimately ask, however: What is wrong with this state of affairs?
[ترجمه گوگل]با این حال، ما میتوانیم بدرستی بپرسیم: چه اشکالی در این وضعیت وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما می توانیم به طور قانونی بپرسیم: چه چیزی در مورد این وضعیت نامناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما می توانیم به طور قانونی بپرسیم: چه چیزی در مورد این وضعیت نامناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Certainly, most unemployed workers legitimately can not find work at the wages they are accustomed to.
[ترجمه گوگل]مطمئناً اکثر کارگران بیکار به طور قانونی نمی توانند با دستمزدی که به آن عادت کرده اند کار پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]مسلما، اغلب کارگران بی کار به طور قانونی نمی توانند در دستمزدها که به آن عادت دارند کار پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مسلما، اغلب کارگران بی کار به طور قانونی نمی توانند در دستمزدها که به آن عادت دارند کار پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Other factors - for example, equity - legitimately influence decisions.
[ترجمه گوگل]عوامل دیگر - به عنوان مثال، عدالت - به طور قانونی بر تصمیم گیری ها تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]عوامل دیگر - به عنوان مثال، تصمیمات تاثیر گذار - به طور قانونی تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عوامل دیگر - به عنوان مثال، تصمیمات تاثیر گذار - به طور قانونی تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید