legislative

/ˈledʒəsˌletɪv//ˈledʒɪslətɪv/

معنی: مقننه، قانون گذار
معانی دیگر: وابسته به قانونگذاری، وابسته به قوه ی مقننه، قانونی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: legislatively (adv.)
(1) تعریف: relating to a branch of government having the power to pass laws.

- The Senate and the House of Representatives are the two legislative branches of the U.S. government.
[ترجمه گوگل] مجلس سنا و مجلس نمایندگان دو شاخه قانونگذاری دولت ایالات متحده هستند
[ترجمه ترگمان] مجلس سنا و مجلس نمایندگان دو شاخه مقننه دولت آمریکا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pertaining to the passing of laws or to a legislature.

- Changing the law will require legislative action by the Congress.
[ترجمه گوگل] تغییر قانون مستلزم اقدام قانونی کنگره است
[ترجمه ترگمان] تغییر قانون نیازمند اقدام قانونی کنگره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The passing of the amendment to abolish slavery was the greatest legislative achievement of Lincoln's administration.
[ترجمه گوگل] تصویب اصلاحیه برای لغو برده داری بزرگترین دستاورد قانونی دولت لینکلن بود
[ترجمه ترگمان] تصویب اصلاحیه ای برای لغو برده داری، بزرگ ترین موفقیت قانونی دولت لینکلن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. legislative assembly
مجلس مقننه

2. legislative powers
اختیارات قانونگذاری

3. legislative proposals
لوایح پارلمانی

4. the legislative branch enacts laws and the executive branch carries these laws out
قوه ی مقننه قانون وضع می کند و قوه ی مجریه این قوانین را به اجرا درمی آورد.

5. an annual legislative session
نشست سالیانه ی مجلس مقننه

6. and all the legislative powers herein stated
و کلیه ی اختیارات مقننه ای که در این سند ذکر شده است

7. the executive branch is subordinate to the legislative
شاخه ی مجریه تابع شاخه ی مقننه است.

8. the judiciary must be independent of the administrative and legislative powers
قوه ی قضاییه باید از قوای مجریه و مقننه مستقل باشد.

9. Clear legislative reform is needed to overcome the inadequacies of the current situation.
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر نارسایی‌های وضعیت فعلی، اصلاحات قانونی واضح مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبودهای موجود در وضعیت فعلی، اصلاحات قانون گذاری روشن لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new assemblies will have no legislative power .
[ترجمه گوگل]مجالس جدید قدرت قانونگذاری نخواهند داشت
[ترجمه ترگمان]مجامع جدید هیچ قدرت قانونی نخواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Primary legislative authority is exercised through the unicameral Chamber of Deputies, elected every five years.
[ترجمه گوگل]قدرت اولیه قانونگذاری از طریق اتاق نمایندگان تک مجلسی اعمال می شود که هر پنج سال یکبار انتخاب می شود
[ترجمه ترگمان]قدرت قانونگذاری اولیه از طریق ساختار پارلمانی نمایندگان اعمال می شود که هر پنج سال یک بار انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What was needed now was a major legislative victory that would change the atmosphere of political resentment and resistance on Capitol Hill.
[ترجمه گوگل]آنچه اکنون مورد نیاز بود یک پیروزی بزرگ قانونگذاری بود که فضای نارضایتی و مقاومت سیاسی در کاپیتول هیل را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]چیزی که اکنون به آن نیاز بود یک پیروزی قانون گذاری بزرگ بود که جو خشم سیاسی و مقاومت در کاپیتول هیل را تغییر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That is necessarily implicit in the legislative scheme, and section 58 must be so read and understood.
[ترجمه گوگل]این لزوماً در طرح قانونگذاری مستتر است و بخش 58 باید به این ترتیب خوانده و درک شود
[ترجمه ترگمان]این امر لزوما در طرح قانون گذاری ضمنی است و بخش ۵۸ باید این طور خوانده و قابل درک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unitary Because all legislative power stems from Parliament, we have a unitary as opposed to a federal constitution.
[ترجمه گوگل]یکپارچه از آنجا که تمام قدرت قانونگذاری از پارلمان سرچشمه می گیرد، ما برخلاف قانون اساسی فدرال، یک واحد واحد داریم
[ترجمه ترگمان]Unitary می گوید: \" از آنجا که همه قدرت قوه مقننه از پارلمان نشات می گیرد، ما یک واحد واحد در مقابل یک قانون اساسی فدرال داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Legislators introduce bills in the legislative body and examine and vote on bills introduced by other legislators.
[ترجمه گوگل]قانونگذاران لوایحی را به مجلس تقنینی معرفی می کنند و لوایحی را که سایر قانونگذاران ارائه می کنند بررسی و رأی می دهند
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران، لوایح در نهاد قانون گذاری و بررسی و رای دادن به لوایح معرفی شده توسط قانونگذاران دیگر را ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Boer nationalism merely erected a massive legislative panoply for racial discrimination.
[ترجمه گوگل]ناسیونالیسم بوئر صرفاً یک قانون بزرگ برای تبعیض نژادی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]ناسیونالیسم Boer صرفا یک زره کامل قانونی برای تبعیض نژادی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقننه (اسم)
legislative, legislatress, legislatrix

قانون گذار (صفت)
legislative

تخصصی

[حقوق] قانونی، تقنینی، قانونگذار، مقنن

انگلیسی به انگلیسی

• legislature, lawmaking body, lawmaking authority
having legislative power, having the authority to make or enact laws; of legislation, of the making of laws; of a legislature
legislative means involving or relating to the process of making and passing laws; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. ( مربوط به ) قانون گذاری ۲. قانونی
مثال:
the country's supreme legislative body
هیئت عالی قانونگذاری کشور.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : legislate
اسم ( noun ) : legislation / legislator / legislature
صفت ( adjective ) : legislative
قید ( adverb ) : _
مرجع قانون گذار
قانونی - قانون گذاری
( مثلا الزامات قانونی: legislative requirements )
قوه مقننه
قانونگذار
the branch of government making lows

بپرس