legendary

/ˈledʒənˌderi//ˈledʒəndri/

معنی: افسانهای
معانی دیگر: نامور، مشهور، نامدار، خارق العاده، افسانه مانند، ابر روال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: legendarily (adv.)
• : تعریف: of, based on, or like a legend.
مترادف: fabled, fabulous, mythical, storied
مشابه: apocryphal, famed, fantastic, fictitious, heroic, renowned

جمله های نمونه

1. the legendary amir arsalan
امیر ارسلان نامدار

2. the legendary story of nayeb hossein
سرگذشت افسانه مانند نایب حسین

3. rustam was a legendary hero
رستم یک قهرمان افسانه ای بود.

4. His courage and exploits were legendary.
[ترجمه گوگل]شجاعت و شکنجه های او افسانه ای بود
[ترجمه ترگمان]شجاعت و فتوحات او افسانه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Odysseus was a legendary Greek hero.
[ترجمه گوگل]اودیسه یک قهرمان افسانه ای یونانی بود
[ترجمه ترگمان]Odysseus یک قهرمان افسانه ای یونان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her resistance to the Nationalists endowed her with legendary status.
[ترجمه گوگل]مقاومت او در برابر ناسیونالیست ها به او موقعیت افسانه ای بخشید
[ترجمه ترگمان]مقاومت او نسبت به ملی گرایان دارای وضعیت افسانه ای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Legendary stories are passed down from parents to children.
[ترجمه گوگل]داستان های افسانه ای از والدین به فرزندان منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]داستان های Legendary از والدین به کودکان منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her fey charm and eccentric ways were legendary.
[ترجمه گوگل]جذابیت و شیوه های عجیب و غریب او افسانه ای بود
[ترجمه ترگمان]جذابیت و رفتارهای عجیب و غریب او افسانه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He emulated the feat of the legendary athlete Jesse Owens.
[ترجمه گوگل]او از شاهکار ورزشکار افسانه ای جسی اونز تقلید کرد
[ترجمه ترگمان]او از این شاهکار قهرمان افسانه ای، جسی اونز استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is legendary for his fearlessness and pugnacity.
[ترجمه گوگل]او به خاطر نترس بودن و تندی اش افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]او برای بی باکی و pugnacity افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her patience and tact are legendary.
[ترجمه عبدالله غافلی] او در صبر و شکیبایی یک افسانه است.
|
[ترجمه گوگل]صبر و درایت او افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]صبر و شکیبایی او افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hill is the legendary home of King Arthur.
[ترجمه گوگل]این تپه خانه افسانه ای شاه آرتور است
[ترجمه ترگمان]این تپه خانه افسانه ای پادشاه آرتور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their voracity is legendary and even the most hardened warriors cannot repress a shiver if one speaks about them.
[ترجمه گوگل]حرص خوردن آنها افسانه ای است و حتی سرسخت ترین جنگجویان هم نمی توانند لرزش را فرو ببندند اگر کسی در مورد آنها صحبت کند
[ترجمه ترگمان]voracity افسانه ای است و حتی the جنگ جویان هم نمی توانند از لرزیدن خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His thoroughness and attention to detail is legendary.
[ترجمه گوگل]دقت و توجه او به جزئیات افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]دقت و دقت او به جزئیات افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افسانهای (صفت)
fictional, incredible, fabulous, legendary, fictive

انگلیسی به انگلیسی

• collection of legends, collection of tales
of or resembling a legend; described in a legend, mythical; fabulous; famous, renowned
a legendary person or thing is very famous and a lot of stories are told about them.
legendary also means described in an old legend.

پیشنهاد کاربران

1. افسانه ای. اساطیری 2. مشهور. سرشناس
مثال:
legendary sea monsters
هیولاهای افسانه ای و اساطیری دریا
افزون بر معنای اسطوره ای و افسانه ای، به معنای شهره بودن، معروف بودن هم هست.
Your mom's cake is legendary in the neighborhood
چون legend یعنی افسانه پس
legendary:افسانه ای
1 -
very famous
خیلی مشهور،
He became editor of the legendary Irish journal "The Bell"
2 -
from a legend
افسانه ای، اسطوره ای
a legendary Greek hero
افسانه ای
خارق العاده
اسطوره
بسیار مشهور و تحسین شده
خارق العاده
Some magazine fact checking department are legendary for their thoroughness

بپرس