legal separation


(آمریکا) توافق زن و شوهر به جدا از هم زندگی کردن (بدون طلاق گیری)، جدایی قانونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a legal agreement in which a husband and wife agree to live apart but are not divorced.

جمله های نمونه

1. There is a legal separation between educational theory and practice.
[ترجمه گوگل]بین تئوری آموزشی و عملی جدایی قانونی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک جدایی قانونی بین تئوری آموزشی و عمل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Waiver of Rights Upon Legal Separation or Divorce.
[ترجمه گوگل]چشم پوشی از حقوق پس از جدایی یا طلاق قانونی
[ترجمه ترگمان]نقض حقوق به محض جدایی قانونی یا طلاق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She didn't sue for divorce but for a legal separation.
[ترجمه گوگل]او برای طلاق شکایت نکرد بلکه برای جدایی قانونی شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]او برای طلاق شکایت نکرد، اما برای یک جدایی قانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Earlier this year, Sean Penn filed for a legal separation but withdrew the request in May after a few weeks, calling his first action "an arrogant mistake. "
[ترجمه گوگل]در اوایل سال جاری، شان پن درخواست جدایی قانونی داد اما پس از چند هفته این درخواست را پس گرفت و اولین اقدام خود را "یک اشتباه متکبرانه" خواند
[ترجمه ترگمان]در اوایل سال جاری، \"شان پن\" خواستار جدایی قانونی شد، اما پس از چند هفته درخواست وی را رد کرد و اولین اقدام خود را \"یک اشتباه گستاخ\" خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thomas filed for legal separation alleging that she was mentally ill.
[ترجمه گوگل]توماس با ادعای اینکه او بیمار روانی است، درخواست جدایی قانونی داد
[ترجمه ترگمان]توماس خواستار جدایی قانونی شد و ادعا کرد که او بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Years later, the young woman is still fighting for a legal separation from her illegal marriage.
[ترجمه گوگل]سال ها بعد، زن جوان همچنان برای جدایی قانونی از ازدواج غیرقانونی خود مبارزه می کند
[ترجمه ترگمان]سال ها بعد، زن جوان هنوز برای جدایی قانونی از ازدواج غیر قانونی اش مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hollywood superstars Brad Pitt and Angelina Jolie have signed papers paving the way for a legal separation with joint custody of their 6 children, The Times reported.
[ترجمه گوگل]به گزارش تایمز، براد پیت و آنجلینا جولی، ستاره های هالیوود، اسنادی را امضا کردند که راه را برای جدایی قانونی با حضانت مشترک 6 فرزندشان هموار می کند
[ترجمه ترگمان]به گزارش تایمز، براد پیت و آنجلینا جولی (Angelina Jolie)و آنجلینا جولی (Angelina Jolie)و آنجلینا جولی (Angelina Jolie)اوراقی را به امضا رسانده اند که راه را برای جدایی قانونی با ۶ فرزند خود هموار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Trust system provides a good external financial mechanism on the basis of its unique characteristics----the legal separation of ownership and the rights to benefit.
[ترجمه گوگل]سیستم اعتماد یک مکانیسم مالی خارجی خوب را بر اساس ویژگی های منحصر به فرد خود فراهم می کند ---- تفکیک قانونی مالکیت و حقوق منفعت
[ترجمه ترگمان]سیستم اعتماد مکانیزم مالی خوبی را براساس ویژگی های منحصر به فرد خود فراهم می کند - - جدایی قانونی مالکیت و حق سود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. LOS ANGELES (Reuters) - Oscar-winning actor Sean Penn has filed for a legal separation from his wife Robin Wright Penn after an attempt to reconcile apparently failed.
[ترجمه گوگل]لس آنجلس (رویترز) - شان پن، بازیگر برنده اسکار، پس از شکست ظاهراً تلاش برای آشتی، درخواست جدایی قانونی از همسرش رابین رایت پن داد
[ترجمه ترگمان]لس آنجلس (رویترز)- شان پن، هنرپیشه برنده جایزه اسکار، پس از تلاش برای آشتی ظاهرا موفق به جدایی قانونی از همسرش رابین رایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After four years of marriage, Avril Lavigne and Deryck Whibley had their signed off by a judge on Tuesday, more than a year since Avril filed for a legal separation.
[ترجمه گوگل]پس از چهار سال ازدواج، آوریل لاوین و دریک ویبلی روز سه‌شنبه، بیش از یک سال از زمانی که آوریل درخواست جدایی قانونی داد، توسط قاضی امضا شد
[ترجمه ترگمان]بعد از چهار سال ازدواج، Avril لوین و Deryck Whibley، در روز سه شنبه، بیش از یک سال از زمانی که Avril برای جداسازی قانونی تشکیل شد، توسط یک قاضی به امضا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. New york Mayor Rudolph Giuliani disclosed Wednesday that he and wife are moving toward legal separation.
[ترجمه گوگل]رودلف جولیانی، شهردار نیویورک روز چهارشنبه فاش کرد که او و همسرش به سمت جدایی قانونی حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]شهردار نیویورک، رودولف جولیانی روز چهارشنبه فاش کرد که او و همسرش به سمت جدایی قانونی حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such equality continues to be applicable to arrangements regarding legal separation or dissolution of the marriage.
[ترجمه گوگل]چنین برابری همچنان در مورد ترتیبات مربوط به جدایی قانونی یا انحلال ازدواج قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]چنین برابری برای ترتیبات در رابطه با جداسازی قانونی یا انحلال ازدواج قابل اجرا خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He needs to talk to a lawyer about a legal separation so he can continue to provide for his wife while working out the details of a divorce.
[ترجمه گوگل]او باید در مورد جدایی قانونی با یک وکیل صحبت کند تا بتواند در حین بررسی جزئیات طلاق، به تامین مخارج همسرش ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]او باید در مورد جدایی قانونی با وکیل صحبت کند تا بتواند به همسرش در هنگام کار با جزئیات طلاق ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Dutch state-owned ABN Amro Bank said Friday that it had completed its legal separation from the Royal Bank of Scotland.
[ترجمه گوگل]بانک دولتی هلند ABN Amro روز جمعه اعلام کرد که جدایی قانونی خود از بانک سلطنتی اسکاتلند را تکمیل کرده است
[ترجمه ترگمان]بانک state ABN owned اعلام کرد که این بانک جدایی قانونی خود را از بانک رویال اسکاتلند به پایان رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

legal separation ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: جدایی قانونی
تعریف: اقدامی حقوقی براساس درخواست یکی از زوجین که خواهان ادامۀ تأهل است، اما می خواهد دیگر مسائل زناشویی، مانند حضانت اطفال و نفقۀ کودک و همسر و تقسیم اموال حل وفصل شود

بپرس