lefty

/ˈlefti//ˈlefti/

(خودمانی) چپ دست (southpaw هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lefties
(1) تعریف: (informal) a left-handed person.

(2) تعریف: a member of the political Left; leftist.

جمله های نمونه

1. I don't get on with his lefty friends.
[ترجمه امیر لنکرانی] من با دوستان چپش کنار نمیام
|
[ترجمه گوگل]من با دوستان چپ او سر نمیزنم
[ترجمه ترگمان]من با دوستاش کنار نمیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But you never know with your dumb hippy lefty types.
[ترجمه گوگل]اما شما هرگز با تیپ های چپ چپ هیپی خود نمی شناسید
[ترجمه ترگمان] اما تو هیچوقت با اون lefty احمقانه ت نمی دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His home run was off lefty Yorkis Perez.
[ترجمه گوگل]فرار خانگی او از یوکیس پرز چپ چپ بود
[ترجمه ترگمان]خانه او lefty Yorkis پرز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With one out, Valentine brought in a lefty, Takashi Kashiwada, to force Veras to bat right-handed.
[ترجمه گوگل]با یک بیرون، ولنتاین یک چپ دست به نام تاکاشی کاشیوادا را آورد تا وراس را مجبور کند که راست دست بزند
[ترجمه ترگمان]با یکی از آن ها، والانتین یک چپ دست، Takashi را آورده بود تا veras را به سمت راست هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chris, a lefty, was a serious-minded player.
[ترجمه گوگل]کریس، چپ چپ، بازیکنی جدی بود
[ترجمه ترگمان]کریس (Chris)بازیکن lefty بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leadoff hitter Brett Hardy, a lefty, hit a line drive to left field.
[ترجمه گوگل]برت هاردی، ضربه‌زننده لیداف، چپ‌گرا، با یک خط درایو به زمین چپ برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]\"Brett هاردی hitter\" (Brett هاردی)، بازیکن lefty، به سمت چپ به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finley was shading the lefty spray hitter toward left.
[ترجمه گوگل]فینلی در حال سایه زدن به اسپری گیر چپ به سمت چپ بود
[ترجمه ترگمان]فینلی داشت به سمت چپ ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bob : I'm the lefty but you stick me on the forehand court. What's up with that?
[ترجمه گوگل]باب: من چپ هستم اما تو مرا در دادگاه فورهند می چسبانی چه خبر است؟
[ترجمه ترگمان]من چپ دست هستم اما تو من رو به اون قسمت راهنمایی می کنی چه خبر شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fact that Goran is a lefty just makes his serve that little bit better.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که گوران چپ است، سرویس او را کمی بهتر می کند
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که گوران یک lefty است فقط باعث می شود کمی بهتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lefty: How am I gonna get this thing open?
[ترجمه گوگل]لفتی: چطور می‌توانم این چیز را باز کنم؟
[ترجمه ترگمان]چه جوری این چیز رو باز کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Photo: Wen Jiabao is a lefty?
[ترجمه گوگل]عکس: ون جیابائو چپ است؟
[ترجمه ترگمان]عکس: ون Jiabao یک lefty است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is both a lefty and a tweaker of lefty pieties.
[ترجمه گوگل]او هم چپ است و هم اهل تقوای چپ
[ترجمه ترگمان]او هر دو a و a of lefty است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lefty said he had to go meet with the candy man.
[ترجمه گوگل]لفتی گفت که باید برای ملاقات با مرد شیرینی برود
[ترجمه ترگمان] چپ چپ نوشته که باید بره با یه مرد شکلات ملاقات کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Europe wasn't much fun for lefty used to making playground passes and running a flashy show.
[ترجمه گوگل]اروپا برای چپ‌گرایان که به پاس‌های زمین بازی و اجرای یک نمایش پر زرق و برق عادت داشتند، چندان جالب نبود
[ترجمه ترگمان]اروپا از بازی کردن در زمین بازی و دویدن در یک نمایش پر زرق و برق لذت نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• left-handed person, one who prefers to use the left hand
preferring to use the left hand
with the left hand

پیشنهاد کاربران

1 -
a person who uses their left hand to write, etc. with
چپ دست
I found it difficult playing lefties
2 -
mainly UK
a supporter of the political left
عمدتاً در انگلیسی بریتانیایی
طرفدار چپ سیاسی
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lefty
She's a lefty
او دست چپ است
Lefty به معنای چپ دست هست و rightly به معنای راست دست که البته هر دو عامیانه هستند.

بپرس