leftward

/ˈleftwərd//ˈleftwəd/

(در جهت یا واقع در چپ) چپ سوی، چپ جای (به صورت قید leftwards هم می گویند)

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward the left.
صفت ( adjective )
مشتقات: leftwards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward the left.

جمله های نمونه

1. Their success does not necessarily reflect a leftward shift in politics.
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها لزوماً منعکس کننده تغییر سیاست به چپ نیست
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها لزوما منعکس کننده تغییر leftward در سیاست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now, cast your eyes leftward along the monthly bond index to note that the bond market bottomed in November 199
[ترجمه گوگل]اکنون، چشم خود را در امتداد شاخص ماهانه اوراق قرضه به سمت چپ بیندازید تا توجه داشته باشید که بازار اوراق قرضه در نوامبر 199 به پایین ترین سطح خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چشم خود را به همراه شاخص اوراق قرضه به صورت ماهیانه در نظر بگیرید تا به این نکته توجه داشته باشید که بازار اوراق قرضه در ماه نوامبر ۱۹۹ راس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rightward and leftward bisection biases in spatial neglect: two sides of the same coin?
[ترجمه گوگل]سوگیری‌های دوبخشی راست و چپ در غفلت فضایی: دو روی یک سکه؟
[ترجمه ترگمان]rightward و leftward bisection در بی توجهی فضایی: دو طرف یک سکه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rightwards walk this time, get into leftward room after once seeing two clerks of the right side.
[ترجمه گوگل]این بار به سمت راست راه بروید، پس از یک بار دیدن دو منشی سمت راست وارد اتاق سمت چپ شوید
[ترجمه ترگمان]این دفعه راه برو، بعد از اینکه دو نفر از طرف راست را می بینی به اتاق leftward برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This shift was certainly leftward in one sense.
[ترجمه گوگل]این تغییر قطعاً از یک جهت به سمت چپ بود
[ترجمه ترگمان]این شیفت صددرصد با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. a leftward swing in public opinion.
[ترجمه گوگل]یک نوسان به چپ در افکار عمومی
[ترجمه ترگمان]یک تاب مقاومت در نظر عموم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And the postwar generation of faculty generally had a strong leftward tilt.
[ترجمه گوگل]و اعضای هیئت علمی پس از جنگ عموماً تمایل شدیدی به سمت چپ داشتند
[ترجمه ترگمان]و نسل بعد از جنگ به طور کلی شیب تندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yes, but because the speed of light is finite, there will be a delay between the leftward and rightward pushes.
[ترجمه گوگل]بله، اما چون سرعت نور محدود است، بین فشارهای چپ و راست تاخیر وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بله، اما چون سرعت نور محدود است، تاخیری بین the و rightward وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Judging by his recent declarations, the centre - right Mr Sarkozy has taken a decidedly leftward turn.
[ترجمه گوگل]با قضاوت بر اساس اظهارات اخیر او، جناح راست میانه آقای سارکوزی به طور قطعی به سمت چپ چرخیده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به اظهارات اخیرش، آقای سارکوزی به سمت راست منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به چپ

انگلیسی به انگلیسی

• on the left side; turning toward the left
towards the left
leftward or leftwards means on or towards a political position that is closer to socialism than to capitalism. attributive adjective here but can also be used as an adverb. e.g. ...a more leftward looking democratic party.

پیشنهاد کاربران

بپرس