leftist

/ˈleftəst//ˈleftɪst/

معنی: چپ گرا
معانی دیگر: دست چپی، آدم چپ گرا، (سیاست)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a member or supporter of the political Left.
متضاد: rightism, rightist
صفت ( adjective )
مشتقات: leftism (n.)
• : تعریف: belonging to or sharing the views of the political Left.
متضاد: right, rightist

جمله های نمونه

1. leftist groups
گروه های چپ گرا

2. the dissemination of leftist political views
اشاعه ی نظریات سیاسی (دست) چپی

3. his father is a leftist
پدر او چپ گرا است.

4. they affiliated themselves with leftist groups
آنان خود را به دستجات چپ گرای وابسته کردند.

5. the story is tinted with leftist views
داستان با نظریات دست چپی چاشنی شده است.

6. the tendency of some writers toward leftist ideas
گرایش برخی نویسندگان به عقاید چپی

7. The ruling party won 103 mayorships, the leftist Democratic Revolution party took 5 and center-right National Action won 3
[ترجمه گوگل]حزب حاکم 103 شهردار، حزب چپگرای انقلاب دموکراتیک 5 شهردار و راست میانه "اقدام ملی" 3 شهرداری را به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]حزب حاکم ۱۰۳ mayorships را برد، حزب انقلاب دموکراتیک چپ گرا ۵ امتیاز گرفت و \"اقدام ملی راست\" ۳ برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Leftist labor unions and their statist allies may scream but the public sector needs pruning.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری چپ و متحدان دولتی آنها ممکن است فریاد بزنند، اما بخش عمومی نیاز به هرس دارد
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های کارگری چپ گرا و هم پیمانان statist ممکن است جیغ بکشند اما بخش دولتی به pruning نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Labour Party's main coalition partner, the leftist Meretz, supported the move.
[ترجمه گوگل]شریک اصلی ائتلاف حزب کارگر، مرتز چپگرا، از این اقدام حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]شریک اصلی حزب کارگر، the چپ گرا، از این حرکت حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The drug war is a skirmish, the leftist gangs an irritant.
[ترجمه گوگل]جنگ مواد مخدر یک درگیری است، باندهای چپ یک تحریک کننده
[ترجمه ترگمان]جنگ مواد مخدر، درگیری است، گروه های چپ گرا محرک آور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ecuador's leftist president, Rafael Correa, is an economist who, well before he was elected in December 200 understood and wrote about the limitations of neoliberal economic dogma.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور چپ‌گرای اکوادور، رافائل کورئا، اقتصاددانی است که قبل از انتخاب شدنش در دسامبر 200، محدودیت‌های دگم اقتصادی نئولیبرالی را درک کرده و درباره آن نوشته است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور چپ گرای اکوادور، رافائل کوره آ، یک اقتصاددان است که پیش از اینکه در دسامبر ۲۰۰ انتخاب شود، در مورد محدودیت های of اقتصادی neoliberal نوشت و نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was also the occasional leftist, journalist, or human rights activist or lawyer jailed for defamation or disseminating "false information, " or on trumped-up criminal charges.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات چپ، روزنامه نگار، یا فعال حقوق بشر یا وکیلی نیز به دلیل افترا یا انتشار "اطلاعات نادرست" یا به اتهامات جنایی ساختگی زندانی می شدند
[ترجمه ترگمان]همچنین برخی از فعالان چپ گرا، روزنامه نگار، یا فعال حقوق بشر یا وکیلی که به جرم افترا یا پخش \"اطلاعات نادرست\" یا به اتهام ناروا زندانی می شوند نیز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was a member of the League of Leftist Writers.
[ترجمه گوگل]او عضو اتحادیه نویسندگان چپ بود
[ترجمه ترگمان]او عضو انجمن نویسندگان چپ گرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country is ruled by a leftist government.
[ترجمه گوگل]این کشور توسط یک دولت چپ اداره می شود
[ترجمه ترگمان]این کشور توسط یک دولت چپ گرا اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. John was a leftist in politics and a left-handed pitcher in the diamond.
[ترجمه گوگل]جان یک چپ گرای سیاست و یک پارچ چپ دست در الماس بود
[ترجمه ترگمان]جان یک چپ گرا در سیاست و یک تنگ چپ دست در الماس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. French unions and leftist politicians joined in once the conflict widened, publiclysupport for the student movement.
[ترجمه گوگل]اتحادیه ها و سیاستمداران چپ فرانسه پس از گسترش درگیری به آن پیوستند و علناً از جنبش دانشجویی حمایت کردند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های فرانسوی و سیاستمداران چپ گرا زمانی به هم پیوستند که درگیری گسترده تر شد و publiclysupport برای جنبش دانشجویی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چپ گرا (اسم)
leftist

انگلیسی به انگلیسی

• one who adheres to the beliefs and policies of the political left, one who supports liberal politics
radical, liberal, supporting the political left, belonging to the political left
socialists and communists are sometimes referred to as leftists. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...extreme leftist activities.

پیشنهاد کاربران

چپی، چپ گرا
مثال:
It was really just a small leftist insurgency and a devastating response by the state.
آن حقیقتا تنها یک شورش و قیام چپ گرای کوچک و یک پاسخ خانمان برانداز توسط دولت بود.

بپرس