left hemisphere

جمله های نمونه

1. The left hemisphere is responsible for the construction of spoken language, but the right contributes to its intended meaning.
[ترجمه گوگل]نیمکره چپ مسئول ساخت زبان گفتاری است، اما سمت راست به معنای مورد نظر آن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]نیم کره چپ مسئول ساخت زبان گفتاری است، اما سمت راست به معنای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The left hemisphere is not well equipped to deal with empty spaces.
[ترجمه گوگل]نیمکره چپ به خوبی برای مقابله با فضاهای خالی مجهز نیست
[ترجمه ترگمان]نیم کره چپ برای مقابله با فضاهای خالی کاملا مجهز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not only is the left hemisphere normally necessary for language, it is also sufficient.
[ترجمه گوگل]نه تنها نیمکره چپ به طور معمول برای زبان ضروری است، بلکه کافی است
[ترجمه ترگمان]نه تنها نیم کره چپ به طور معمول برای زبان نیاز است، بلکه برای زبان نیز کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Research shows that the brain is divided into left hemisphere and right hemisphere.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که مغز به دو نیمکره چپ و نیمکره راست تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهد که مغز به نیم کره چپ و نیم کره راست تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scientist found that the left hemisphere is generally dominant for auditory processing in noisy environments.
[ترجمه گوگل]دانشمند دریافت که نیمکره چپ به طور کلی برای پردازش شنوایی در محیط های پر سر و صدا غالب است
[ترجمه ترگمان]دانشمند متوجه شد که نیم کره چپ به طور کلی برای پردازش شنیداری در محیط های پر سر و صدا مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this way, Ramachandran says, the left hemisphere manifestly employs Freudian mechanisms of defense.
[ترجمه گوگل]راماچاندران می گوید به این ترتیب، نیمکره چپ آشکارا از مکانیسم های دفاعی فرویدی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]در این روش، Ramachandran می گوید که نیم کره چپ به وضوح مکانیسم های فروید را به کار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This suggests that verbal ability is dominant in the left hemisphere and spatial ability is dominant in the right hemisphere.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که توانایی کلامی در نیمکره چپ و توانایی فضایی در نیمکره راست غالب است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که توانایی شفاهی در نیم کره چپ حاکم است و ادراک سه بعدی در نیم کره راست غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In split-brain patients it has been shown that the left hemisphere retains language function, the right does not.
[ترجمه گوگل]در بیماران تقسیم مغز نشان داده شده است که نیمکره چپ عملکرد زبان را حفظ می کند، در حالی که نیمکره راست این کار را نمی کند
[ترجمه ترگمان]در بیمارانی که از هم جدا شده اند نشان داده شده است که نیم کره چپ تابع زبان را حفظ می کند، درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Disconnection studies in split-brain patients supported this conclusion, showing that the left hemisphere is sufficient for language.
[ترجمه گوگل]مطالعات قطع ارتباط در بیماران مبتلا به دوشاخه این نتیجه گیری را تایید کرد و نشان داد که نیمکره چپ برای زبان کافی است
[ترجمه ترگمان]مطالعات Disconnection در بیمارانی که از هم جدا شده اند این نتیجه گیری را تایید کرده اند و نشان می دهند که نیم کره چپ برای زبان کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In most people the speech center is in the left hemisphere.
[ترجمه گوگل]در اکثر افراد مرکز گفتار در نیمکره چپ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در اکثر مردم، مرکز سخنرانی در نیم کره چپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In what have come to be known as Broca's area, Wernicke's area and angular gyrus, all located in the left hemisphere of the brain.
[ترجمه گوگل]در جایی که به نام ناحیه بروکا، ناحیه ورنیکه و شکنج زاویه ای شناخته می شود، همه در نیمکره چپ مغز قرار دارند
[ترجمه ترگمان]در چیزی که به عنوان ناحیه بروکا، ناحیه Wernicke و gyrus زاویه دار شناخته می شود، همه در نیم کره چپ مغز قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is the idea that horizontal eye movements aid interhemispheric communication, thus allowing the more rational left hemisphere to process the right hemisphere's traumatic memories.
[ترجمه گوگل]این ایده این است که حرکات افقی چشم به ارتباط بین نیمکره ای کمک می کند، بنابراین به نیمکره چپ منطقی تر اجازه می دهد تا خاطرات آسیب زا نیمکره راست را پردازش کند
[ترجمه ترگمان]این ایده است که حرکات چشم افقی به ارتباط interhemispheric کمک می کند و در نتیجه به نیم کره چپ منطقی تر اجازه می دهد تا خاطرات ضربه نیم کره راست را پردازش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Evidence in supporting of lateralization for language in the left hemisphere comes from researches in dichotic listening tasks.
[ترجمه گوگل]شواهد در حمایت از جانبی سازی برای زبان در نیمکره چپ از تحقیقات در تکالیف گوش دادن دوگانه به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]شواهدی در حمایت از lateralization برای زبان در نیم کره چپ از تحقیقات در dichotic گوش فرا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• part of the brain which is located on the left which is responsible for the verbal aspect

پیشنهاد کاربران

بپرس