left hander

/ˈleftˈhændər//leftˈhændə/

ادم چپ دست، دست چپی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who favors use of the left hand; left-handed person.

جمله های نمونه

1. I noticed the ring on the third finger of her left hand.
[ترجمه گوگل]متوجه حلقه روی انگشت سوم دست چپش شدم
[ترجمه ترگمان]حلقه را روی انگشت سوم دست چپ او دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hewed him on his neck with my left hand,and he released his hands that seized me by the throat.
[ترجمه گوگل]با دست چپم او را بر گردنش کشیدم و او دستانش را که گلویم را گرفته بود رها کرد
[ترجمه ترگمان]دست چپم را محکم به گردن او کوبیدم، و او دست هایش را که گلوی مرا گرفته بود رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His young opponent counters with his left hand.
[ترجمه گوگل]حریف جوانش با دست چپش مقابله می کند
[ترجمه ترگمان]با دست چپش با دست چپش رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stopped, shifting his cane to his left hand.
[ترجمه گوگل]ایستاد و عصایش را به دست چپش برد
[ترجمه ترگمان]ایستاد و عصایش را به دست چپش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not many people can write with the left hand.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی نمی توانند با دست چپ بنویسند
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی نمی توانند با دست چپ نامه بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She held out her left hand.
[ترجمه گوگل]دست چپش را دراز کرد
[ترجمه ترگمان]دست چپش را دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fewer people write with their left hand than with their right.
[ترجمه گوگل]کمتر کسی با دست چپ می نویسد تا با دست راست
[ترجمه ترگمان]افراد کمتری با دست چپ خود نسبت به with نامه می نویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He used his left hand as a shield against the reflecting sunlight.
[ترجمه گوگل]او از دست چپ خود به عنوان سپری در برابر نور منعکس کننده خورشید استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از دست چپش به عنوان سپر در برابر نور خورشید استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His left hand has been narcotized.
[ترجمه گوگل]دست چپش مواد مخدر شده است
[ترجمه ترگمان]دست چپش narcotized بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With his left hand he groped for the knob, turned it, and pulled the door open.
[ترجمه گوگل]با دست چپش دستگیره را گرفت و چرخاند و در را باز کرد
[ترجمه ترگمان]با دست چپش دستگیره را گرفت و آن را چرخاند و در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I think it's due to being left handed that he's got terrible writing.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم به خاطر چپ دست بودن او نوشته‌های وحشتناکی دارد
[ترجمه ترگمان]فکر کنم به خاطر چپ دست بودن که اون یه خط وحشتناک داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kelly swore quietly, looking at the deep cut on his left hand.
[ترجمه گوگل]کلی بی صدا قسم خورد و به بریدگی عمیق دست چپش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]کلی به آرامی قسم خورد و به بریدگی عمیق دست چپش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stand straight and stretch the left hand to the right foot.
[ترجمه گوگل]صاف بایستید و دست چپ را به سمت پای راست بکشید
[ترجمه ترگمان]صاف بایستید و دست سمت چپ را به پای راست بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Actors powder with their left hands for luck.
[ترجمه گوگل]بازیگران برای شانس با دست چپ پودر می کنند
[ترجمه ترگمان]پودر Actors با دست چپش شانس میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He married with the left hand.
[ترجمه گوگل]با دست چپ ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]با دست چپ ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a left-hander is someone who uses their left hand rather than their right hand for activities such as writing and throwing a ball.

پیشنهاد کاربران

بپرس