left behind
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
پشت سر گذاشتن
Left behind the changing worldدر عقب یا جامانده از دنیای درحال تغییر
طرد شده _ جدا مانده
نادیده گرفتن
بجا مانده_ رها شده
جامانده، عقب مانده، جاماندن، عقب ماندن/گذاشتن، جاگذاشتن
عقب گذاشتن
جلو زدن
Letf most of the student behind
جا گذاشتن چیزی در جایی
رها کرد
بازمانده. بازماندگان ( مرحوم )
1. اگر فعل باشد to leave behind یعنی جا گذاشتن پست سر گذاشتن
2. اگر اسم باشد یعنی جامانده , عقب مانده
For example: we 're a progressive school system , we don't want to see anybody left behind
2. اگر اسم باشد یعنی جامانده , عقب مانده
عقب ماندن
جامانده
جأ مأندن
طرد شده
باقی مونده
به حال خود رها شده
ترک کردن
He left behind everyone he knew.
در پشت سر برجای گذاشتن
جا گذاشته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)