leeway

/ˈliːˌwe//ˈliːweɪ/

معنی: انحراف، مهلت، راه گریز، حرکت یکوری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد
معانی دیگر: (عامیانه) آزادی عمل، (هواپیما و کشتی) انحراف از مسیر در اثر باد، کجراهی، عقب افتادگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: additional time, space, or freedom to pursue, accomplish, or decide something.
مترادف: latitude
مشابه: allowance, elbowroom, freedom, grace period, liberty, margin, play, range, room, scope, slack, space

- The teacher gave them a lot of leeway with the experiment.
[ترجمه گوگل] معلم با آزمایش به آنها آزادی عمل زیادی داد
[ترجمه ترگمان] معلم بسیاری از آزادی عمل را با این تجربه به آن ها داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We have a few minutes of leeway between planes.
[ترجمه گوگل] ما بین هواپیماها چند دقیقه فاصله داریم
[ترجمه ترگمان] ما چند دقیقه وقت داریم که بین هواپیماها حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in nautical or aeronautical terminology, the drift of a ship or plane from its normal course to a leeward position.
مشابه: deviation, drift

جمله های نمونه

1. make up leeway
(انگلیس - عامیانه) وقت از دست رفته را جبران کردن،عقب افتادگی را جبران کردن

2. the new law has reduced the merchants' leeway
قانون جدید آزادی عمل بازرگانان را کم کرده است.

3. The government does not have much leeway in foreign policy.
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی آزادی عمل چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]دولت آزادی عمل زیادی در سیاست خارجی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It doesn't give you much leeway, does it?
[ترجمه گوگل]این به شما آزادی عمل زیادی نمی دهد، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]این کار به تو هیچ وقت راه نمی دهد، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This itinerary leaves us plenty of leeway.
[ترجمه گوگل]این سفر برای ما آزادی عمل زیادی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این خط سیر به مقدار زیادی حرکت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Local councils will be given some leeway as to how they implement the legislation.
[ترجمه گوگل]به شوراهای محلی در مورد نحوه اجرای قانون آزادی عمل داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]به شوراهای محلی در رابطه با نحوه اجرای این قانون، آزادی عمل خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rarely do schoolteachers have leeway to teach classes the way they want.
[ترجمه گوگل]به ندرت معلمان مدرسه آزادی عمل دارند تا کلاس ها را آنطور که می خواهند تدریس کنند
[ترجمه ترگمان]به ندرت معلمان مدرسه راهی برای آموزش نحوه تدریس در کلاس ها ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's got a lot of leeway to make up in his studies after his illness.
[ترجمه گوگل]او پس از بیماری، فرصت زیادی برای جبران تحصیلاتش دارد
[ترجمه ترگمان]او پس از بیماریش از آزادی عمل زیادی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a lot of leeway to make up after the holiday period.
[ترجمه گوگل]پس از تعطیلات فرصت زیادی برای جبران وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پس از دوره تعطیلات، راه گریزی زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Try to give teenagers more leeway to make their own decisions.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به نوجوانان آزادی عمل بیشتری برای تصمیم گیری خود بدهید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به نوجوانان آزادی بیشتری بدهید تا تصمیمات خود را اتخاذ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's unlikely to make up the leeway at this stage of the race.
[ترجمه گوگل]بعید است که او در این مرحله از مسابقه آزادی عمل را جبران کند
[ترجمه ترگمان]بعید است که در این مرحله از مسابقه راه گریزی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no leeway in this case!
[ترجمه گوگل]در این مورد هیچ آزادی عملی وجود ندارد!
[ترجمه ترگمان]در این مورد هیچ راه گریزی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a demanding undertaking that allows little leeway for the fragility of those attempting it.
[ترجمه گوگل]این یک تعهد سخت است که آزادی عمل کمی برای شکنندگی کسانی که آن را تلاش می کنند، می دهد
[ترجمه ترگمان]این یک اقدام طاقت فرسا است که اجازه می دهد آزادی عمل کمی برای شکنندگی کسانی که آن را انجام می دهند، فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But bureaucrats have scant leeway to exercise judgment.
[ترجمه گوگل]اما بوروکرات ها آزادی عمل کمی برای قضاوت دارند
[ترجمه ترگمان]اما کارمندان دولت آزادی عمل کمتری دارند تا قضاوت را تمرین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact, the anomalous status gave him greater leeway.
[ترجمه گوگل]در واقع، وضعیت غیرعادی به او آزادی عمل بیشتری داد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وضعیت غیرعادی آزادی عمل بیشتری به او می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

مهلت (اسم)
break, term, timeout, respite, leeway, moratorium, reprieve

راه گریز (اسم)
loophole, leeway

حرکت یک وری (اسم)
leeway

یک ورشدگی کشتی در اثر باد (اسم)
leeway

تخصصی

[ریاضیات] مهلت

انگلیسی به انگلیسی

• space, time to maneuver; additional money (time, etc.); sideways motion, drifting to the side (nautical, aeronautics)
leeway is the flexibility that someone has to change their plans, for example by taking more time or money than they had originally intended.
if you have leeway to make up, you have to work very hard because you do not have much time to reach a particular goal.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The amount of freedom to move or act as one wishes 🤳
🔍 مترادف: Flexibility
✅ مثال: The project manager was given a lot of leeway in how to meet the deadline.
Extra time
Additional time
leeway ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: پناه رَوی
تعریف: رانده شدن شناور از مسیر خود به طرف بادپناه براثر باد یا جریان آب یا هر دو
دامنه عمل
آزادی عمل، مجال، فرصت، سخت نگرفتن،
پیشیح یولی ( در ترکی )
Leeway is the freedom that someone has to take the action they want to or to change their plans
Have you ever given people leeway? That is, given them the flexibility to do something the way they want to do it?
مجال و عرصه ( در علوم سیاسی )

بپرس