ledger

/ˈledʒər//ˈledʒə/

معنی: تخته، دفتر کل، سنگ پهن روی گور
معانی دیگر: سنگ قبر (بزرگ و پهن)، (در تخته بندی یا داربست های ساختمانی) تخته ی بزرگ افقی، تخته ی کف چوب بست، رجوع شود به: ledger board، تیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a book used to record all of the financial transactions of a business, esp. as a final record of accounts.
مترادف: book, daybook, journal
مشابه: account, file, log, register, tally

جمله های نمونه

1. appropriation ledger
دفتر اعتبارات

2. carry an account to the ledger
حساب را در دفتر حساب وارد کردن

3. I'll have to check the entries in the ledger.
[ترجمه گوگل]من باید ورودی های دفتر را بررسی کنم
[ترجمه ترگمان]من باید لیست رو توی دفتر چک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She closed the ledger with a smack.
[ترجمه گوگل]دفتر دفتر را با صدای بلند بست
[ترجمه ترگمان]دفتر را با صدای محکمی بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please enter up these figures in the general ledger.
[ترجمه گوگل]لطفا این ارقام را در دفتر کل ثبت کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این اعداد را در دفترکل ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A final check balance on the tabular ledger should be made.
[ترجمه گوگل]تراز چک نهایی در دفتر کل جدولی باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]یک حساب چک نهایی در دفتر جدولی باید ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ledger was a fair size, and surely couldn't easily escape her.
[ترجمه گوگل]دفتر کل اندازه مناسبی داشت و مطمئناً نمی توانست به راحتی از او فرار کند
[ترجمه ترگمان]دفتر به اندازه کافی بزرگ بود و به راحتی نمی توانست از او فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He organized a sales ledger which offered a credit account to naval customers, and even encouraged payment by instalment.
[ترجمه گوگل]او دفتر فروش را سازماندهی کرد که یک حساب اعتباری به مشتریان نیروی دریایی ارائه می داد و حتی پرداخت اقساطی را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]او یک دفتر فروش را ترتیب داد که یک حساب اعتباری برای مشتریان دریایی ارائه می داد و حتی پرداخت قسط را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A ledger was produced from within the desk, its pages blue-ruled, like a composition book.
[ترجمه گوگل]یک دفتر کل از داخل میز تولید می شد که صفحات آن به رنگ آبی مانند کتاب ترکیب بندی بود
[ترجمه ترگمان]یک دفتر از داخل میز بیرون آمد، صفحات آن به رنگ آبی بود، مثل یک کتاب ترکیب بندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is just right for the Ledger something to finally get this city to take you seriously over there.
[ترجمه گوگل]این درست برای Ledger چیزی است که در نهایت این شهر شما را به طور جدی به آنجا ببرد
[ترجمه ترگمان]این دقیقا همان چیزی است که در نهایت باید این شهر را به دست آورد تا شما را به طور جدی به آنجا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The software contains two modules the General Ledger and the Job Control system.
[ترجمه گوگل]این نرم افزار شامل دو ماژول دفتر کل و سیستم کنترل شغل می باشد
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار حاوی دو ماژول مدیر کل و سیستم کنترل شغلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also recheck your measurements from the ledger.
[ترجمه گوگل]همچنین اندازه گیری های خود را از دفتر کل بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین اندازه گیری های خود را از دفترکل ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The beam supports the joists, which are also mounted on the ledger.
[ترجمه گوگل]تیر از تیرچه ها پشتیبانی می کند که آنها نیز روی دفتر نصب شده اند
[ترجمه ترگمان]این پرتو از the که در دفترکل نیز نصب شده اند، پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the simple case of Tommy Termite, financial statements will be prepared directly from the general ledger accounts.
[ترجمه گوگل]در مورد ساده تامی ترمیت، صورت های مالی مستقیماً از حساب های دفتر کل تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]در مورد ساده تامی Termite، صورت های مالی مستقیما از حساب دفترکل تهیه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخته (اسم)
stock, shield, sheet, board, plank, lumber, tablet, ledger

دفتر کل (اسم)
book of account, ledger

سنگ پهن روی گور (اسم)
ledger

تخصصی

[عمران و معماری] تیر افقی جلوی چوببست - لوله افقی داربست
[زمین شناسی] تیره پشتواره
[حقوق] دفتر کل
[ریاضیات] دفتر قانونی، دفتر حساب، دفتر کل، تخته، تیر

انگلیسی به انگلیسی

• accounting book in which debits and credits are recorded
a ledger is a book in which a company or organization writes down the amounts of money it spends and receives.

پیشنهاد کاربران

1. ( حسابداری ) دفتر کل. دفتر حساب 2. ( موسیقی ) خط اضافه
مثال:
the cashier entered the details in a ledger
صندوقدار اقلام ریز را در یک دفتر کل وارد کرد.
در مباحث مربوط به رمزارزها، �دفتر حساب� ترجمه دقیق و مانوسی از Ledger است.
( ماهیگیری )
سرب یا سینک ماهیگیری:
وزنه ای است از جنس سرب که به نخ قلاب ماهیگیری وصل و از آن به منظور افزایش سرعت فرو رفتن و لنگر انداختنِ قلاب در آب، تعیین فاصله افقی پرتابِ قلاب بر سطح آب و همچنین برای تعیین ارتفاع طعمه از کف بستر آب استفاده میشود. به آن fishing sinker یا knoch هم می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

ledger
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
دفتر کل
سابقه معاملات مالی که قابل تغییر نیست و فقط با معاملات جدید ضمیمه می شود.
یک اصطلاح در فناوری بلاکچین؛ لجر مثل یک دفتر کل، دربردارنده ی مجموعه ای از اطلاعات و حساب ها در مورد مبادلاته که این اطلاعات رو به شکل دسته بندی شده در خودش ذخیره میکنه
دفتر، دفترچه
دفتری است مخصوص نگاه داشتن حساب و کتاب های مختلف از جمله حساب فروش، خرید، حساب بانکی، حساب سود و غیره. میتوان آن را به سادگی دفتر حساب کرد و آن را با کلمه مناسبی که در کانتکست به کار رفته کامل کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال
the purchases ledger
I have a ledger, a record of every payment I've ever made to you

When relationships become a ledger of profit and loss, you have no friends

دفتر حساب کتاب کل
در مبحث ارز به معنای کیف پول میشه جایی که ارزها نگه داری و ذخیره می شوند
موسیقی: Ledger Lines - خطوط کمکی. خطوطی که در بالا یا پایین خطوط حامل قرار می گیرند.
دفتر کل
دفتر حساب مثل دفتری که بدهی مشتری ثبت میشه
لیست ، کتابخانه
سردفتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس