🔹 معادل فارسی: نصیحت کردن کسی / سرزنش کردن با لحن آموزنده / پند دادن با حالت معلم وار ( در فارسی عامیانه: "پدرانه نصیحت کردن" یا "درس اخلاق دادن" )
🔹 مثال ها:
My mom lectured me about staying out late. مامانم یه سخنرانی مفصل درباره دیر بیرون موندنم کرد.
... [مشاهده متن کامل]
Don’t lecture me—I already know I messed up. منو نصیحت نکن، خودم می دونم خراب کردم.
He lectured his team for missing the deadline. اون تیمش رو بابت عقب افتادن از موعد مقرر سرزنش کرد.
🔹 مترادف ها ( Synonyms ) :
scold – reprimand – admonish – preach to – give a talking - to
🔹 مثال ها:
My mom lectured me about staying out late. مامانم یه سخنرانی مفصل درباره دیر بیرون موندنم کرد.
... [مشاهده متن کامل]
Don’t lecture me—I already know I messed up. منو نصیحت نکن، خودم می دونم خراب کردم.
He lectured his team for missing the deadline. اون تیمش رو بابت عقب افتادن از موعد مقرر سرزنش کرد.
🔹 مترادف ها ( Synonyms ) :
کسی را نصیحت کردن