اسم ( noun )
• (1) تعریف: a formal instructional talk given in front of an audience.
• مترادف: talk
• مشابه: address, discourse, discussion, disquisition, oration, speech
• مترادف: talk
• مشابه: address, discourse, discussion, disquisition, oration, speech
- Our music professor gave us an interesting lecture on the development of jazz.
[ترجمه .....] استاد موسیقی ما یک کنفرانس جالب درباره توسعه جاز به ما داد|
[ترجمه حسین] ما امشب به دانشگاه میریم تا به سخنرانی گوش بدیم|
[ترجمه محمد مهدی] استاد موسیقی ما ، سخنرانی جالبی درباره توسعه جاز کرد .|
[ترجمه گوگل] استاد موسیقی ما یک سخنرانی جالب در مورد توسعه جاز به ما داد[ترجمه ترگمان] استاد موسیقی ما سخنرانی جالبی درباره توسعه جاز به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're going up to the university tonight to hear a lecture.
[ترجمه آوين اسدي] امشب ما میرویم دانشگاه تا به سخنرانی گوش دهیم|
[ترجمه نیازعلی شمس] امشب به دانشگاه می رویم تا به سخرانی گوش دهیم|
[ترجمه مهرداد] امشب ما به دانشگاه می رویم تا به سخرانی گوش دهیم|
[ترجمه علی] ما امشب به دانشگاه میرویم تا به کنفرانس گوش کنیم|
[ترجمه گوگل] امشب برای شنیدن یک سخنرانی به دانشگاه می رویم[ترجمه ترگمان] امشب به دانشگاه می رویم تا سخنرانی را بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's well-known for giving lengthy and boring lectures to his classes.
[ترجمه گوگل] او به دلیل ارائه سخنرانی های طولانی و خسته کننده در کلاس های خود مشهور است
[ترجمه ترگمان] او به خاطر دادن سخنرانی های طولانی و خسته کننده به کلاس های خود مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به خاطر دادن سخنرانی های طولانی و خسته کننده به کلاس های خود مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a lengthy speech given to warn or scold another, esp. about behavior.
• مترادف: sermon
• مشابه: admonition, censure, homily, rebuke, remonstrance, reprimand, reproach, reproof
• مترادف: sermon
• مشابه: admonition, censure, homily, rebuke, remonstrance, reprimand, reproach, reproof
- Her mother gave her a lecture about dressing appropriately.
[ترجمه گوگل] مادرش در مورد لباس پوشیدن مناسب به او سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان] مادرش در مورد لباس مناسب برای او سخنرانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادرش در مورد لباس مناسب برای او سخنرانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He got a lecture from his father when he came home at two in the morning.
[ترجمه سهیل کوزه گر کالجی] او در ساعت دو صبح به خانه برگشت و از پدرش صحبت می کرد ( تعریف می کرد )|
[ترجمه Yağmur] او زمانی که ساعت 2صبح ب خانه اومد مورد نکوهش/ سرزنش طولانی پدرش قرار گرفت|
[ترجمه گوگل] ساعت دو نیمه شب که به خانه آمد از پدرش سخنرانی کرد[ترجمه ترگمان] وقتی ساعت دو صبح به خانه می آمد از پدرش سخنرانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lectures, lecturing, lectured
حالات: lectures, lecturing, lectured
• : تعریف: to present a lecture.
• مترادف: speak, talk
• مشابه: discourse, expound
• مترادف: speak, talk
• مشابه: discourse, expound
- The archaeologist lectured about his recent find in Turkey.
[ترجمه گوگل] این باستان شناس درباره یافته اخیر خود در ترکیه سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان] این باستان شناس درباره کشفیات اخیر خود در ترکیه سخنرانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این باستان شناس درباره کشفیات اخیر خود در ترکیه سخنرانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to warn or rebuke, usu. at length.
• مترادف: sermonize
• مشابه: admonish, censure, exhort, lesson, rebuke, remonstrate, reprimand
• مترادف: sermonize
• مشابه: admonish, censure, exhort, lesson, rebuke, remonstrate, reprimand
- He's a good kid; why are you always lecturing him?
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] اون بچه خوبیه چرا همیشه سرزنشش میکنی ؟|
[ترجمه گوگل] او بچه خوبی است؛ چرا همیشه به او سخنرانی می کنید؟[ترجمه ترگمان] بچه خوبیه؛ چرا همیشه براش سخنرانی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید