lebensraum


(آلمان: جای زندگی) سرزمینی که بتوان در آن نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را بسط داد، زیست جای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: space for living (German); additional land or territory desired by a nation for its political and economic expansion.

جمله های نمونه

1. He envisioned the mass murder of Jews, and a war against France to precede a war against Russia to carve out "lebensraum" ("living room") for Germans in Eastern Europe.
[ترجمه گوگل]او کشتار دسته جمعی یهودیان و جنگی علیه فرانسه را پیش از جنگ علیه روسیه در نظر داشت تا برای آلمانی‌ها در اروپای شرقی «lebensraum» («اتاق نشیمن») بسازد
[ترجمه ترگمان]او تصور می کرد که کشتار دسته جمعی یهودیان، و جنگ علیه فرانسه، مقدم بر جنگ علیه روسیه برای حکاکی \"lebensraum\" (اتاق نشیمن)برای آلمانی ها در اروپای شرقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Newspaper articles assured the Soviets that the German Lebensraum did not encroach on Russian territory.
[ترجمه گوگل]مقالات روزنامه ها به شوروی اطمینان دادند که Lebensraum آلمان به خاک روسیه تجاوز نکرده است
[ترجمه ترگمان]مقالات روزنامه ها به شوروی اطمینان دادند که the آلمانی به قلمرو روسیه تجاوز نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lebensraum? I prefer "man cave".
[ترجمه گوگل]لبنسراوم؟ من "غار انسان" را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]lebensraum \"؟\" من غار مردونه رو ترجیح میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The development of intellectual economy impels the college journal to change its lebensraum and running mechanism.
[ترجمه گوگل]توسعه اقتصاد فکری مجله کالج را وادار می‌کند که lebensraum و مکانیسم اجرایی خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]توسعه اقتصاد فکری، مجله کالج را بر آن می دارد که مکانیزم lebensraum و اجرایی خود را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the development of TV industry, the local TV station's lebensraum become more and more small.
[ترجمه گوگل]با توسعه صنعت تلویزیون، lebensraum ایستگاه تلویزیون محلی روز به روز کوچکتر می شود
[ترجمه ترگمان]با توسعه صنعت تلویزیون، lebensraum ایستگاه تلویزیون محلی بیشتر و بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• territory which a country considers necessary for national survival or the growth of trade (especially referring to nazi germany)

پیشنهاد کاربران

بپرس