معنی: خمیر مایه، عامل کارگر، خمیر ترش، مایه، خمیر کردن، مخمر کردن، ور اوردنمعانی دیگر: موجب تغییر تدریجی یا تعدیل شدن، خمیرمایه زدن به، خمیرترش افزودن به، رجوع شود به: leavening، تغییر تدریجی
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: leavens, leavening, leavened
• (1)تعریف: to produce fermentation in.
- The dough is leavened with yeast.
[ترجمه گوگل] خمیر با مخمر خمیر می شود [ترجمه ترگمان] خمیر، leavened با مخمر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to enliven or change with a subtle, pervasive influence.
- The story is leavened by her sense of comic irony.
[ترجمه گوگل] داستان با حس طنز او خمیر شده است [ترجمه ترگمان] بهشت بهشت به خاطر حس طنز و طنز بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He found congenial officers who knew how to leaven war's rigours with riotous enjoyment.
[ترجمه گوگل]او افسرانی را پیدا کرد که میدانستند چگونه سختیهای جنگ را با لذتی آشفته خمیر کنند [ترجمه ترگمان]He congenial را پیدا کرد که می دانستند تا چه اندازه کانون کانون جنگ و leaven را با riotous پر کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A few jokes add leaven to a boring speech.
[ترجمه گوگل]چند شوخی به یک سخنرانی خسته کننده خمیر می افزاید [ترجمه ترگمان]چند شوخی باعث می شود که leaven به یک سخنرانی خسته کننده تبدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This leaven was added the next time baking bread was done.
[ترجمه گوگل]دفعه بعد که پخت نان انجام شد این خمیر مایه اضافه شد [ترجمه ترگمان]این leaven بعد از پخت نان به این leaven اضافه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. These unexceptionable points, however, are merely the leaven that produce the gas to lighten the dough.
[ترجمه گوگل]با این حال، این نکات غیرقابل قبول، صرفاً خمیر مایه ای هستند که گاز را برای سبک شدن خمیر تولید می کنند [ترجمه ترگمان]با این حال، این موارد بی عیب و نقص، صرفا the هستند که گاز را تولید می کنند تا خمیر را سبک تر کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. None rejoice more in this leaven than the professional scholars themselves.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به اندازه خود علمای حرفه ای از این خمیرمایه خوشحال نمی شود [ترجمه ترگمان]هیچ کدام از این صفات از خود دانشمندان حرفه ای لذت نمی برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A little leaven of sin can gradually break down the spiritual barriers and invade the soul.
[ترجمه گوگل]کمی خمیرمایه گناه می تواند به تدریج موانع معنوی را در هم بشکند و به روح حمله کند [ترجمه ترگمان]یک leaven از گناه می تواند بتدریج موانع روحانی را درهم بشکند و به روح حمله کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Know ye that a little leaven leaven the whole lump?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که کمی مایه خمیر مایه کل کلوخه می شود؟ [ترجمه ترگمان]می دانی که یک خمیر ترش خمیر مایه از همه چیز است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Under his influence the leaven of disaffection was fast doing its work.
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر او خمیر مایه نارضایتی به سرعت کار خود را انجام می داد [ترجمه ترگمان]در اثر نفوذ او، leaven of به سرعت کار خود را انجام می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Using leaven of this culture liquid, we prepared the acid fermentation carrot juice with high quality.
[ترجمه گوگل]با استفاده از مایه این مایع کشت، آب هویج تخمیر اسیدی را با کیفیت بالا تهیه کردیم [ترجمه ترگمان]ما با استفاده از leaven این مایع فرهنگی، شیره carrot تخمیر اسید را با کیفیت بالا آماده کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You are the leaven which binds together the entire fabric of our national system of defense.
[ترجمه گوگل]شما خمیرمایه ای هستید که تمام بافت نظام دفاعی ملی ما را به هم پیوند می دهید [ترجمه ترگمان]شما the هستید که تمام تاروپود سیستم دفاع ملی ما را به هم پیوند می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A little leaven leavens the whole lump of dough.
[ترجمه گوگل]کمی مایه خمیر کل خمیر را خمیر می کند [ترجمه ترگمان]یه خمیر ترش و خمیر ترش کل خمیر پولا رو جمع می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was saying that leaven has power.
[ترجمه گوگل]می گفت خمیرمایه قدرت دارد [ترجمه ترگمان]می گفت که خمیر ترش قدرت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The leaven of reform was working.
[ترجمه گوگل]خمیرمایه اصلاحات کار می کرد [ترجمه ترگمان]قانون اصلاحات در حال کار کردن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These men have been the leaven in the lump of the race.
[ترجمه گوگل]این مردان خمیرمایه کل نژاد بوده اند [ترجمه ترگمان]این مردان، خمیر ترش بودن نژاد بشر بوده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It'shall not be baken with leaven.
[ترجمه sara] نباید با خمیر مایه پخته شود.
|
[ترجمه گوگل]با خمیر مایه پخته نمی شود [ترجمه ترگمان]با خمیر ترش مورد بحث قرار نخواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
knead, make a paste, make a dough, malaxate, mash, impaste, pulp, leaven, reduce to pulp
مخمر کردن (فعل)
leaven
ور اوردن (فعل)
leaven
انگلیسی به انگلیسی
• substance (such as yeast) which causes a batter or dough to ferment and rise; something that causes gradual change, something which alters or transforms add a leavening agent to a dough or batter; influence, cause gradual change, alter or transform if someone or something leavens a situation or activity, they change it gradually, usually making it more interesting or acceptable. leaven is the same as yeast; an old-fashioned use. see also leavened.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To make or become more lively or active; to lighten 😍 🔍 مترادف: Enliven ✅ مثال: Her cheerful personality leavened the dull atmosphere of the office.