در معرضِ. . . . . گذاشتن
If you are in a position of authority, any weakness leaves you open to blackmail.
اگر صاحب مقامی باشید اونوقت تمامی ضعف هایتان شما را در معرض باج گیری قرار خواهد داد.
اگر صاحب مقامی باشید اونوقت تمامی ضعف هایتان شما را در معرض باج گیری قرار خواهد داد.
باز گذاشتن
I leave the window open
سربسته رها کردن
باز گذاشتن
بی پاسخ گذاشتن
باز گذاشتن
بی پاسخ گذاشتن
leave someone open to sth = کسی را در معرض چیزی قرار دادن
ممتنع گذاشتن
بی پاسخ مانده ، رهاشده، برنامه ریزی نشده.
بعداً راجع به چیزی تصمیم گرفتن
تاخیر در تصمیم گیری