قرار دادن چیزی بر روی
گذاشتن چیزی بر روی
بزارشون روی میز جلوی مبلی
باز گذاشتن شیر آب
ترک کردن جایی برای رفتن به سفر
جا گذاشتن
باز گذاشتن ( شیر آب و . . . )
Some idiot left the faucet on in the bathroom
یک احمق شیر آب را در حمام باز گذاشته است
یک احمق شیر آب را در حمام باز گذاشته است
خاموش نکردن ( لامپ رادیو. . . . )
در نیاوردن ( لباس، طلا. . . . )
در نیاوردن ( لباس، طلا. . . . )